web 2.0

۳۰.۴.۸۸

دفترچه ممنوع

این مطلب رو همسرم (منيژه) نوشته:
یه روز میری بیرون و یه دفتر تو یه مغازه چشمت رو میگیره و هر چی سعی میکنی نخریش نمی تونی از خیرش بگذری. بعد از خریدنش دل دل میکنی که توش از کی و از چی بنویسی و بالاخره تصمیم می گیری که خاطرات و اتفاقات روز مرهٔ زندگیتو توش ثبت کنی.
وقتی شروع به نوشتن می کنی متوجه مسایل ریزی می شی که قبلا بهش فکر نمی کردی و متوجهشون نبودی. در همین حین متوجه علاقه رئیست به خودت می شی و تازه به این فکر می افتی که: چند وقته همسرم منو به اسم صدا نکرده؟ حالا به این ماجرا یه دختر و پسر جوون رو هم اضافه کن که تو سن ازدواج هستن. و تو تمام اتفاقات و تصورات و خیالات و احساساتت رو بدون هیچ کم و کاستی توی این دفتر نوشتی. حالا واسه پنهون کردنش از همسر و بچه هات چیکار میکنی؟
بعد از خوندن کتاب "دفترچه ممنوع" بدجوری دلم میخواد یه دفتر روزانه واسه خودم داشته باشم و همه اتفاقات روزمره رو توش بنویسم. البته اصلا قصد پنهون کردنش رو ندارم. شاید از لا بلای نوشته هام (مثل والریا شخصیت اصلی داستان ) متوجه چیزهایی بشم که تا حالا بهش فکر نکردم.
نام کتاب: "دفترچه ممنوع"
نام اصلی:(Quaderno Proibito (The Secret Diary) (1952
نویسنده: آلبا دسس پدس،
مترجم: بهمن فرزانه،
ناشر: انتشارات بدیهه
تعداد صفحات: 351

خرید کتاب دفترچه ممنوع
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر