web 2.0

۲.۶.۸۷

ابرقدرت تحقیر شده

این حرف دارد خفه ام می کند: "ما ابرقدرت هستیم!"
برای اولین بار در زندگی شدیداً از ایرانی بودنم احساس تحقیر و شرمساری کردم. ترجیح می دادم اهل یک از این کشورهای نیم وجبی با چندصدهزار نفر جمعیت و تاریخی صفر ساله باشم تا اهل ایران بزرگِ پر مدعا که در عرصه ای به بزرگی المپیک نتایجی چنین خفت بار کسب می کند. سالی که نکوست از بهارش پیداست! وقتی اقتصاد و سیاست خارجه و فرهنگ و هنر یک مملکت سه سال عقب گرد کند چه توقعی می توان از ورزشش داشت؟ احمقها ادعا داشتند که می خواهند جزو پنج کشور برتر ورزش دنیا باشند. چند نکته هست که نگویم غم باد می گیرم:
1- در این سه ساله سیاست مداران ضعیفی که در انتخابات شورا و مجلس شکست می خوردند به ورزش تزریق می شدند.
2- یزدانی خرم همانقدر به کشتی ربط دارد که گودرز به شقایق!
3- همانها که هادی ساعی را قبل از المپیک به جرم خطِ سیاسی اش سلاخی می کردند حالا چه قربان صدقه ای می روند!
4- رئیس ورزش خلفِ رئیس جمهور محترممان است و فکر می کند حق دارد دستگاه ورزش را با هُل و زور و دیکتاتوربازی اداره کند و هر کس را دلش خواست به عنوان رئیس فدراسیون انتخاب کند و بعد هم کنار چین و آمریکا بایستد!
5- به جای موشک هوا کردن این پولها اگر خرج استخر و ورزشگاه و ورزشکارها می شد، حالا پشت سر اُزگل آباد و گوگولستان نمی ایستادیم.
6- وقتی در کشتی فرنگی اولین مدال استانی را آوردم نگاهی به حال و روز بهترین کشتی گیرهای استان انداختم و فهمیدم عمر را صرف ورزش کردن مساوی با بیکاری و بی پولی و بدبختی است، قهرمانی را بی خیال شدم و تفریحی ورزش کردم. بیشتر جوانهای مملکت همین راه را می روند و می دانند به خیر ورزش امیدی نیست! تا پولتان را صرف فناوریهای روسی و کره شمالی می کنید ورزش این مملکت بدتر هم خواهد شد.
7- هر بی پدری که بگوید در المپیک به دنبال کسب تجربه رفته بودیم را باید به عنوان خیانت محاکمه کرد!
8- آقای ابرقدرت، زررررررررشک!
مرتبط:
رده بندی مدالهای المپیک
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر