همواره معتقدم از هر کسی و هر چیزی در این دنیا می توان درس آموخت. فقط باید شاگرد خوبی باشی و خوب به درسهایت دقت کنی. غائلهٴ گرجستان هم برای ما ایرانیها حاوی درس بزرگی است:
رئیس جمهورِ یک کشور کوچک و ضعیف ناگهان اسیر توهم می شود (امان از این اکس و شیشه!) و خیالات برش می دارد که می تواند رو در روی یکی از ابرقدرتهای نظامی جهان بایستد. او که در پی یک انقلاب رنگین به حکومت رسیده بسیار خام است و هنوز مزنّهٴ قدرت دستش نیامده و بازیهای سیاست جهانی را خوب نمی شناسد و روی چیزهایی حساب می کند که در میدان عمل هرگز جوابگوی ادعاهایش نخواهند بود. ادعاها و رفتار دیوار وار او و فرمان غیر منطقی اش، آتش جنگ را در سرزمینش شعله ور می کند و مردم آن سرزمین را به ورطه نابودگی و فلاکت می کشاند.
حواستان هست در نزدیکیِ همان سرزمین مورد بحث، سرزمین دیگری هم هست که مردمانش بسیار پر مدعا و کم مایه هستند و سردمدارانش یک شبه احساس ابرقدرت بودن پیدا کرده اند و این توهم را که از کیسهٴ مَکر غربیها درآمده در هوا قاپیده اند؟! هر کسی حد و اندازه ای دارد و وقتی کسی حد و اندازه را نشناسد، قدرتهای بزرگ حد و اندازه اش را یادآور خواهند شد. البته این قدرتها هم زخمهایی خواهند خورد و زیانهایی هم خواهند دید، اما این کجا و آن کجا! کاش خداوند عقل دهد تا یادمان باشد کشورمان دارای اقتصادی بیمار، وضعیت علمی بد، هنری دَرجا زننده و ... است. نیکتر آن است که به جای احساس احمقانهٴ ابرقدرت منطقه ای یا جهانی بودن بی ادعا تلاش کنیم تا اوضاع مملکت را سامان ببخشیم و آن را در همه ابعاد پیشرفت دهیم. در غیر این صورت این راه که می رویم به گرجستان است!
یادداشتهای گزارش کار سال ۱۴۰۲
-
لیست برخی موارد مهم: در سال گذشته من تا ۱۶/۵/۱۴۰۲ در واحد فاوا (به عنوان
رییس واحد) بودم و سپس به کارگاه ابزار دقیق رفتم. پس از آن برای ادامه...
مرتبط:
...
0 نظر:
ارسال یک نظر