بعد از ظهر است. دارم از بازار می گذرم. بسیاری از مغازه دارها تازه دارند کرکره را بالا می کشند. دارند از سرعت باورنکردنی ارز و طلا می گویند. یکی با خنده می گوید از خانه تا اینجا آمده ام پنجاه تومان گران شده.
خریدهایم را انجام می دهم، گران تر از ماه قبل، هفته قبل، دیروز و شاید حتی ساعت قبل!
همه ی خریدها با ترس انجام می شود، همه ی فروش ها با ترس بیشتر! هر کس جنسی می فروشد با اتمام آن باید با ضرر بخرد و برای فروشش چندین قسم چاشنی مشتریان آشنا کند که خودش هم گرانتر خریده.
دولت مرتب تز می دهد، شعار می دهد و خالی می بندد. اما بازار راه خودش را می رود.
آیا کارگرها و خیل عظیم بیکاران ماه آینده و حتی فردا توان خرید مایحتاج ضروری شان را خواهند داشت؟ آیا این قطار ترمز بریده جایی متوقف خواهد شد؟ آیا این اتوبوس یا قطار ترمز بریده همه ما را از خط خارج خواهد کرد؟ کی همه ما زیر آوار این سیل گرانی و نابودی اقتصادی دفن خواهیم شد؟ حاکمان این مملکت پس کی بیدار خواهند شد؟
خریدهایم را انجام می دهم، گران تر از ماه قبل، هفته قبل، دیروز و شاید حتی ساعت قبل!
همه ی خریدها با ترس انجام می شود، همه ی فروش ها با ترس بیشتر! هر کس جنسی می فروشد با اتمام آن باید با ضرر بخرد و برای فروشش چندین قسم چاشنی مشتریان آشنا کند که خودش هم گرانتر خریده.
دولت مرتب تز می دهد، شعار می دهد و خالی می بندد. اما بازار راه خودش را می رود.
آیا کارگرها و خیل عظیم بیکاران ماه آینده و حتی فردا توان خرید مایحتاج ضروری شان را خواهند داشت؟ آیا این قطار ترمز بریده جایی متوقف خواهد شد؟ آیا این اتوبوس یا قطار ترمز بریده همه ما را از خط خارج خواهد کرد؟ کی همه ما زیر آوار این سیل گرانی و نابودی اقتصادی دفن خواهیم شد؟ حاکمان این مملکت پس کی بیدار خواهند شد؟
0 نظر:
ارسال یک نظر