اینکه چرا بسیاری از وبلاگنویسهای فارسی وقت کافی برای وبلاگشان نمیگذارند و بسیاری از آنها پس از مدتی عطای وبلاگنویسی را به لقایش میبخشند برای بسیاری جای سوال است.
معمولا بقای هر رسانه، حتی از نوع شخصیِ آن وابسته به درآمدزایی آن رسانه (به ویژه از طریق تبلیغات) است. اما وبلاگهای فارسی تا چه حد میتوانند از این درآمدها بهرهمند شوند؟
در این خصوص چند مانع وجود دارد:
تعداد خوانندگان
یکی اینکه: کم بودن خوانندگان فارسی و کم بودن هیت وبلاگها موجب میشود آگهیدهندگان رغبتی به آگهی دادن به وبلاگها نداشته باشند.
انحصار دولتی
عامل دوم و مهمتر انحصار دولت در رسانهداری است. بدیهی است رسانههای دولتی و شبهدولتی حضور بازیگری غیر از خود را برنمیتابند.
قوانین
سومین عامل قوانین دست و پاگیر و انحصارگرایانه به نفع رسانههای دولتی است. مثلاً هیچ شرکتی حق ارائهی آگهی به تلویزیونهای خصوصی و ماهوارهای را ندارد و یا مصوبه ی جنجالی دولت در خصوص ارائه انحصاری آگهی به روزنامهی «ایران» که عرصه را بر بسیاری از رسانه های نوشتاری تنگ کرد.
سانسور و فیلترینگ
به علاوه سانسور و محدودیت آزادی بیان نیز مانع بزرگی بر سر راه درآمدزایی وبلاگها است. اکثر وبلاگهای موفق فارسی یا به دلایل امنیتی از نام مستعار استفاده میکنند، یا فیلتر هستند. در چنین شرایطی اکثر آنها یا خود نمیتوانند هویتشان را علنی کنند و آگهی بپذیرند و یا آگهی دهندگان ریسک چنین کاری را به جان نمیخرند.
***
با توجه به توضیحات فوق باید دانست هر کس به فراخور گرفتاریهایش تا حدی میتواند وقت و انرژی برای خانهی مجازیاش صرف کند و بیشتر باید مثل هر ایرانی دیگری در فکر نان باشد که خربزه آب است. هر وبلاگنویسی ممکن است پس از مدتی به دلایل گرفتاری شغلی یا شخصی به کلی عطای نوشتن را به لقایش ببخشد.
خلاصه باید گفت «بی مایه فطیره!»
معمولا بقای هر رسانه، حتی از نوع شخصیِ آن وابسته به درآمدزایی آن رسانه (به ویژه از طریق تبلیغات) است. اما وبلاگهای فارسی تا چه حد میتوانند از این درآمدها بهرهمند شوند؟
در این خصوص چند مانع وجود دارد:
تعداد خوانندگان
یکی اینکه: کم بودن خوانندگان فارسی و کم بودن هیت وبلاگها موجب میشود آگهیدهندگان رغبتی به آگهی دادن به وبلاگها نداشته باشند.
انحصار دولتی
عامل دوم و مهمتر انحصار دولت در رسانهداری است. بدیهی است رسانههای دولتی و شبهدولتی حضور بازیگری غیر از خود را برنمیتابند.
قوانین
سومین عامل قوانین دست و پاگیر و انحصارگرایانه به نفع رسانههای دولتی است. مثلاً هیچ شرکتی حق ارائهی آگهی به تلویزیونهای خصوصی و ماهوارهای را ندارد و یا مصوبه ی جنجالی دولت در خصوص ارائه انحصاری آگهی به روزنامهی «ایران» که عرصه را بر بسیاری از رسانه های نوشتاری تنگ کرد.
سانسور و فیلترینگ
به علاوه سانسور و محدودیت آزادی بیان نیز مانع بزرگی بر سر راه درآمدزایی وبلاگها است. اکثر وبلاگهای موفق فارسی یا به دلایل امنیتی از نام مستعار استفاده میکنند، یا فیلتر هستند. در چنین شرایطی اکثر آنها یا خود نمیتوانند هویتشان را علنی کنند و آگهی بپذیرند و یا آگهی دهندگان ریسک چنین کاری را به جان نمیخرند.
***
با توجه به توضیحات فوق باید دانست هر کس به فراخور گرفتاریهایش تا حدی میتواند وقت و انرژی برای خانهی مجازیاش صرف کند و بیشتر باید مثل هر ایرانی دیگری در فکر نان باشد که خربزه آب است. هر وبلاگنویسی ممکن است پس از مدتی به دلایل گرفتاری شغلی یا شخصی به کلی عطای نوشتن را به لقایش ببخشد.
خلاصه باید گفت «بی مایه فطیره!»
0 نظر:
ارسال یک نظر