web 2.0

۶.۹.۸۹

زمانی برای خواندن یا خوابیدن

آیدین گفت: «اخوی! برای خوابیدن هفت هزار سال وقت داریم. تو به چراغ نگاه نکن. بگیر بخواب. اصرار هم نکن که من شب ها به اندازه تو بخوابم.»
گفتم: «یک جوان به سن و سال من و تو چند ساعت باید بخوابد؟»
گفت: «یک آدم به سن و سال من و تو چند ساعت باید بخواند؟»
گفتم: «این جور نمی شود. باید وسط اتاقمان را تیغه بکشیم. منتهی نه از این طرف. درسط از وسط پنجره تیغه بکشیم که یک لنگه مال تو، یک لنگه مال من. چون می خواهم یک گلدان بگذارم کنار گلدان تو و ته مانده آبم را بریزم پاش.»
گفت:« آدم تا داستان نخواند معنی زندگی را نمی فهمد.»
گفتم: «دنبال چه می گردی؟»
گفت:«خودم!»
سمفونی مردگان، عباس معروفی، صفحه 331
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر