web 2.0

۲۱.۸.۸۷

داستان یوسف و بیخبران از عشق

هر کسی را کو نباشد عشق یار
بهر او پالان و افساری بیار
داستان حضرت یوسف از لحاظ ظرفیتهای دراماتیک برای تبدیل شدن به یک اثر هنری در میان داستانهای مذهبی و تاریخی بی همتاست. بیان این داستان در قرآن را می توان به عنوان یک الگوی عالی از «ایجاز در داستان» دانست.
سریال پر خرجی که این روزها از تلویزیون پخش می شود چنان دچار ضعف هنری و گافهای متعدد است که همه آرزو می کنند کاش هرگز ساخته نشده بود.
در آخرین قسمتی که از این سریال دیدم زلیخا یوسف را به شلاق می سپارد. اگر نویسنده و کارگردان سریال یکبار در زندگی طعم آتشین عشق را چشیده بودند، هرگز چنین صحنه بیهوده ای را به داستان نمی افزدوند.
یا مثلاً زلیخا همسر وزیر مصر تنها همراه با ندیم خود و بدون خدم و حشم تا زندان می رود. رئیس زندان را به اشارتی می توان به قصر خواند یا می توان فرستاده ای به زندان فرستاد یا حدااقل با خدم و حشم او را تا زندان روانه کرد که کمی با عقل سازگارتر باشد (فیلم هندی که نیست!)
گویی کارگردان و نویسنده اش بدون کوچکترین اطلاعی از تاریخ و فرهنگ مصر باستان این سریال را خلق کرده اند واِلّا این آسایش و رفاه و زندانِ تر و تمیز کجا و سیستم خشک برده داری مصر باستان کجا؟
چطور ممکن است رئیس زندان در مقابل همه زندانیان از زن وزیر مصر بدگویی کند؟ دنیا در آن زمان اینقدر بلبشو بوده؟
هنگام نزدیک شدن قافله به چاه محل حبس یوسف برشهای یک جاده آسفالتهٴ امروزی به وضوح در کادر تصویر دیده می شود.
گریم بسیار نامناسب و نچسب سریال نیز عاملی دیگر است تا داستان هر چه بیشتر باورناپذیر شود.
به علاوه هر چه قرآن در بیان داستانش ایجاز را رعایت می کند سریال اخیر تا حد استفاده از حشو و کشتن زمان پیش می رود.
در هر قسمت می توان دهها ایراد ریز و درشت داستانی و سینمایی دید که وقتی با هزینه های نجومی سریال در ذهن جمع می شوند جداً آزاردهنده می شود.
کار بزرگ، آدم بزرگ می خواهد. وقتی آدم در حوزه دینی سریالهایی به قوت سریال «سربداران» و «امام علی» و فیلم سینمایی «محمد رسول الله» یا «روز واقعه» را دیده، چنین جسنهای بنجلی راضیش نمی کند.
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر