دردِ دلهای کارگر و کارمند:
ای به قربانت تمام نوکران * ای ز کامت دور جام شوکران
ای رئیس بی خبر از حال ما * دور باد از گِردِ تو احوالِ ما
هیچ می دانی که استیجار چیست؟ *سوزِ سرما از نمِ دیوار چیست؟
موشهای قدّ گربه دیده ای * نیمه شب از هیبتش ترسیده ای؟
در به در دنبال خانه گشته ام * بی ثمر لانه به لانه گشته ام
مردِ صاحبخانه کابوسی شده * لانه موشش وَه چه طاوسی شده:
« شرتان کم، خانه ام خالی کنید! * قید رفتن را به خود حالی کنید!»
عصرها و خستگی ها، خواب خوش! * ما وبنگاه و غمی بی تاب کش!
باز هم این آسمان ناساز شد * ابرها با گریه ها دمساز شد
باز هم جل می نهم بر دوش خود * و لباس کار در آغوش خود
ای خدا فردا زِ خواب از تو امان! * خستگیِ بی امان از من بران!
شما با این موارد معتادید، منتها اعتیاد به آنها آنقدر عادیسازی شده که جامعه
با معتادهایشان کاری ندارد!
-
تا صحبت از اعتیاد میشود همه یاد سیگار یا الکل یا مواد مخدر گوناگون
میافتند اما هر چیزی که بیش از یک حد آستانه به آن بپردازید و وجه منفی آن
بیشتر از وجه...
0 نظر:
ارسال یک نظر