web 2.0

۲۳.۸.۸۵

نگاهی به ماجرای روز

به طور اتفاقی در اینترنت با «روز» آشنا شدم. تازه شروع به کار کرده بود و هنوز فیلتر نشده بود. بسیاری از روزنامه نگاران روزنامه های تعطیل شده در آن مطلب می نوشتند. مشتری ثابتش شدم. بعدها که فیلتر شد با ایمیل آن را دریافت می کردم. خالی از ایراد نبود. به ويژه طراحی سایت چندان دلچسب نبود. نیم صفحه اول روزنامه که به صورت عکس بود (با توجه به سرعت پایین اینترنت در ایران) موجب دیر بارگیری شدن سایت می شد. بیشتر مواقع حروف «ف» و «ی» درست نمایش داده نمی شد. عکسها اکثراً از کیفیت پایینی برخوردار بود. همچنین طراحی گرافیکی سایت و رنگ بندی آن زیبایی چندانی نداشت. مقایسه ای با سایتهای خبری و روزنامه های فارسی زبان که در این زمینه قوی تر عمل کرده اند از قبیل بی بی سی فارسی، ایرنا، آفتاب می تواند برای به دست آوردن یک الگوی مناسب جهت طراحی سایت راهگشا باشد. در مورد مطالب هم ایراد عمده ای که دیده می شد سیاه نماییِ شدید جامعه داخل ایران و نیز نسبت به حکومت بود (محیط توصیف شده در آن مثل محیط برخی فیلهای جشنواره ای ایرانی بود ). همچنین گاهی از بسیاری از گروه ها به صرف اپوزسیون بودن حمایت لفظی می شد و حال آنکه بسیاری از این گروه ها به شدت مظنون به اغمال تروریستی هستند. با این همه و بسیاری موارد دیگر که از نظر من معایب این نشریه محسوب می شدند، «روز» با داشتن طنزنویسی چون ابراهیم نبوی و کاریکاتورهای فوق العاده نیک آهنگ و روزنامه نگارانی همچون بهنود، باقی و ... همواره جالب و خواندنی بود.

چند روزی از «روز» خبری نبود و اخبار ضد و نقیضی در اینترنت در اینباره نوشته می شد تا اینکه ایمیلی با این مضمون دریافت کردم:

روز فعلا تعطیل است

وب‌سایت روز به دلیل عدم پایبندی موسسه‌ی ایران گویا به تعهدات مالی‌‌اش به بخش فنی فعلا تعطیل است.

ایملی که بعدها دریافتم حسین درخشان آن را ارسال کرده. بعدها با نوشته های نیک آهنگ و افشاگری هایش در این رابطه ابعاد تازه ای از ماجرا را روشن کرد. با شنیدن نام حسین درخشان ناخود آگاه به یاد جنجال مسابقه دویچه وله و دعوای پدرخواندگی ایشان نسبت به بلاگستان افتادم. ناف برخی را با حاشیه بریده اند و حضور و وجودشان بدون جنجال و حاشیه بسیار کمرنگ می شود. اگر در فوتبال این مملکت به جنجال سازی افرادی همچون نیکبخت، هاشمی نسب و برخی حاشیه سازان دیگر و در سیاست به جنجال سازی افرادی همچون فاطمه رجبی و افراد زیاد دیگری عادت کرده ایم، حاشیه سازان بلاگستان هم در حال مشخص شدن هستند. من این جناب آقای درخشان را تا کنون ندیده ام و از نزدیک نمی شناسم اما به قول سعدی: «تا مرد سخن نگفته باشد* عیب و هنرش نهفته باشد» و بد نیست با هم برخی از افاضات تازه ایشان را بخوانیم:

«با اینکه می‌توانم آدم‌هایی را که به خدا و پیغمبر اعتقاد دارند درک کنم، ولی این جور اعتقادات را نشانه‌ی ضعف دارندگان آنها در در فکر و استدلال می‌دانم»

«... با هر کس که دلش و دلم بخواهد، می‌خوابم و بقول بچه‌ها حالش را هم می‌برم ...»

«هنوز هم جرات دارم به خامنه‌ای فحش بدهم. باور نمی‌کنید بفرمایید:...»

«هنوز هم فکر می‌کنم آدم‌های عقب‌افتاده‌ای که با دیدن عکس یا شنیدن ... و کلا هر چیزی که به توی شورت‌شان ربط دارد از عصبانیت یا خجالت غش می‌کنند، بهتر است بروند دکتر و از او بخواهند که از شر این اعضا خلاصشان کند. »

«...خودم را مدافع حقوق مساوی زنان با مردان، و همجنس‌گراها با غیرهمچنس‌گراها می‌دانم ...»

همچنین ایشان با براندازی نرم، اکبر گنجی و شیرین عبادی و رامین جهانبگلو و تحکیم وحدت، تحریم انتخابات و انگلوساکسونها مخالف است. در ضمن با اصلاح‌طلبی در ایران، خاتمی، تاج زاده، حذف مذهب از کلیه قوانین و حکومت، پروژه‌ی دوستی ملت ایران و اسراییل، داشتن بمب اتمی، سیگار کشیدن و کمونیسم فیدلی موافق است. (البته طبق گفته های خوش)

در مورد ایشان گفته های متناقض و به شدت بی ادبانه شان گویای همه چیز است: چطور می شود زن را تنها به عنوان آلت هم خوابی دید و به تساوی حقوقش اعتقاد داشت؟ چطور می شود به انسانیت یا حقوق بشر معتقد بود و در آرزوی بمب هسته ای بود؟ وقتی ایشان صراحتاً از بازگشت به ایران ابا دارند، چه دلیلی دارد دلسوزی شان برای این وطن و انتخابات آن را باور کنیم؟ آدمی که ناسزا گفتن یا به کار بردن کلمات رکیک و عدم اعتقاد به خداوند را افتخار می داند، توقع شرافتمندانه برخورد کردن و راست گفتن عاقلانه است؟

در مورد «روز» و «رادیو زمانه» دو رسانه ای هستند که با بودجه دولت هلند راه اندازی شده اند و تاریخ مملکت ما (به ویژه تاریخ معاصر ایران) به ما آموخته که الطاف حضرات غربی هیچ گاه بی غرض نیست که البته طبیعی هم هست چرا که کسی پولش را برای هیچ و پوچ و بدون سود خرج نمی کند. اما حالا که به هر دلیل این پول به دست اصحاب فرهنگ و قلم ایرانی افتاده بسیار دور از عقل و غیر منصفانه است که در حالی که در حال حاضر طراحان سایت قوی و کارمد ایرانی کم نیستند و با رقمهای بسیار پایین تر از این مبالغ ذکر شده حاضرند برای کار «روز» طراحی های قوی و زیبایی ارائه دهند و شرافتمندانه هم به تعهداتشان پایبند باشد. کسانی که توقع شفافیت و حقیقت گویی دیگران را دارند، باید خود در این زمینه پیشگام باشند نه پنهان کار! تغییر دامنه «روز» (که ادعا می شود در اختیار آقای درخشان است) کار چندان دشواری نیست و خوانندگان روز قطعاً به سرعت آن را خواهند یافت. آرشیو روز مهمتر از خود روزنامه روز نیست! آدرس ایمیلهای خوانندگان را دوباره هم می توانند به بانک اطلاعاتی روزنامه وارد کنند. خلاصه فقط یک کم جرات و همت می خواهد و نه سازشکاری و سر خم کردن به هر قیمتی!

ورژن جدید سایت هم بهتر که نشده، بدتر هم شده. استفاده از فونت آبی در زمینه قهوه ای تیره که خواندنش را بسیار دشوار می کند کاری است که تنها یک آماتور مرتکب آن می شود نه یک پدرخوانده بلاگستان!

گفتنیها در این رابطه زیاد است برخی را این دوستان گفته اند:

تاملی بر مناقشه روز با درخشان

نامه‌ای سر گشاده به آقای حسین باستانی!

balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر