بیرون باران می بارد. خاک تفتیده جنوب خیس می شود و بوی خاک باران خورده فضا را می آکند. صدای رعد گوش را پر می کند و نور پی در پی برق حواسم را پرت می کند. پنجره باز است و همینطور که پشت رایانه ام نشسته ام دزدانه رقص درخت ها و بوته ها را در باد نگاه می کنم.
باران را همیشه بی نهایت دوست داشته ام. روزهای بارانی همه چیز برایم متفاوت است. با نشاط تر از همیشه هستم. همه چیز شاعرانه و زیبا می شود. ناخواسته زیر لب زمزمه می کنم :« واي ، باران/
باران ؛ / شیشه پنجره را باران شست...» و « دوست را، زير باران بايد ديد. / عشق را، زير باران بايد جست. ...» یاد ترانه سیاوش می افتم « بارون رو دوست دارم هنوز / بدون چتر و سر پناه...» .
گمانم امروز در بیشتر شهرهای ایران باران می بارد. خوش به حال همه مان!
4 نظر:
خوش به حالت که اونجا بارون میآد و خوش به حال خودم که اینجا بعد از چند روز بارندگی یه آفتابیه که الهی...
خوش به حالت که اونجا بارون میآد و خوش به حال خودم که اینجا بعد از چند روز بارندگی یه آفتابیه که الهی...
bebar ei baroon bebar/ba delom gerye konkhoon bebar/bahre leili cho majnoon bebar/ei baroooon
bebar ei baroon bebar/ba delom gerye konkhoon bebar/bahre leili cho majnoon bebar/ei baroooon
ارسال یک نظر