web 2.0

۲۲.۵.۸۵

رسیدیم سر خانه آخر

رسیدیم سر خانه آخر. به نظر می آید این بازی پات ندارد و یکی می بایست کیش و مات شود. شورای امنیت این بار اصلاً شوخی ندارد. برادران(!) روس و چینی هم تمایلی برای دفاع از رفیق نظر به شرق کرده شان ندارند (لابد برایشان نمی صرفد).

تصورش چندان هم دشوار نیست.آقای بولتون با آن سبیل از بناگوش در رفته اش که بیشتر به خانهای دوره قاجار شبیه است روی مبل ولوشده، پا بر روی پا نهاده و در حالی که با عینکش ور می رود و سعی می کند خود را خونسرد نشان دهد به انتظار حرکتهای آخر ما نشسته.

با قطعنامه 1966 شورای امنیت حالا سایه تحریم ملموس تر و واقعی تر از همیشه است. تجربه سالهای جنگ و پس از آن به ما می گوید تحریم یعنی بالارفتن چندین برابر قیمتها در طول یک ماه، بی ثباتی بازار، بیکار شدن هزاران نفر که شرکتهایشان با شرکتهای خارجی مرتبطند و البته ثروتمند شدن یکباره عده ای که توان بهربرداری از شرایط رانت پرور را دارند.

گاهی با خودم می گویم واقعاً ارزشش را دارد؟! تا کنون میلیاردها دلار (شامل آنچه در حلقوم حریص روسها ریخته شده تا عواقب بازیهای سیاسی و اقتصادی منتج از ماجرای هسته ای ) خرج هسته ای شدن ایران شده. در لزوم بهره مندی ایران از انرژی هسته ای و دانش هسته ای بحثی نیست اما به چه قیمتی و به چه صورتی؟ تا اینجای بازی ما به بدترین شکل ممکن بازی کرده ایم: سخنرانیهای آتشین و تحریک کنده احساسات جهانی، اظهار نظرها و پالیسیهای متفاوت و گاهی متناقض، و خصومت جویی در عرصه جهانی روش مناسبی برای به دست آوردن خواسته های ما نبوده و نیست. جامعه جهانی هرگز شدت عمل و وحدت امروزیش را در زمان دولت قبل نداشت و تنها دلیل این امر روش مواجهه ما در آن زمان با سایر کشورها و نهادهای بین المللی و دوری از شعارهای احساسی و تندروانه بود.

به هر حال اینبار به نظر نمی آید دنیا اصلاً با ما شوخی داشته باشد و ژستهای سیاستمدارانه اقای لاریجانی هم در کسی اثر نمی کند! آیا هنوز امیدی به عقل گرایی در مورد مسئله هسته ای و نجات کشور از یک بحران واقعی وجود دارد؟؟؟

balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر