چهار سال به اندازه چهل سال (و حتی بیشتر) عقب افتادیم. با همه دنیا سرشاخ شده ایم و دولتی در راس کار است که حتی زورش به مرغ هم نمی رسد. بدتر از همه اینکه حکومت و مردم در تقابل با هم قرار گرفته اند و این تقابل و شکاف عمیق اجتماعی حاصل از آن خدا می داند به کجا بیانجامد.
حالا خودشان فریاد وامصیبتا برآورده اند که: برای این انتخابات به این دولت نمی شود اعتماد کرد!
شورشها برپا شد، خونها ریخته شد تا دهانهایی که می گفتند برگزاری انتخابات پاک و منصفانه نبوده، پر از خون ساکت شوند. حالا همان آدمها که گفتن از عدم اعتماد به دولت در برگزاری انتخابات را حرام اندر حرام می دانستند خود مدعی همین موضوع اند.
دلیل واضح است: اینبار رقیب میر و سبزها نیستند بلکه خود آقایان محافظه کار رقیب نومحافظه کاران احمدی نژادی هستند. حال آدم بد می شود از این همه دورویی!
اتفاقا این دولت مورداعتمادترین نهاد برای برگزاری انتخابات است، اگر نبود آقای دانشجو (برگزار کننده انتخابات 88) و آقای مرتضوی (مجری اتفاقات پس از آن) در جلوی چشم آقایان جوایز آن انتخابات را درو نمی کردند تا این راضی و آن راضی و گور پدر مردم ناراضی!
1 نظر:
سلام
این مسیج براتون اومده؟:
«این روزها همه جا حرف مرغ است.در این میان کسی صدای خروس را نمی شنود که:بیدار شدن از سیر شدن مهم تر است.»
جالب بود خیلی برا من.
ارسال یک نظر