web 2.0

۱۷.۱۲.۹۰

پلاستر سفید

توی ساندویچی نشسته‌ام. منتظر سفارشم هستم و از جداره‌ی شیشه‌ای خیابان را می‌پایم. یکی از جالبترین کارها همیشه برایم نشستن و دقیق شدن به احوالات آدم‌هاست، آدم‌هایی که هر کدام‌شان دنیایی است و داستانی. زنی همراه پسر کوچکش رد می‌شوند. زن زیر لایه غلیظی از آرایش سفیدِ سفید است و پسرک پوست تیره‌ای دارد و موهای وزوزی، از آنها که توی بندرهای جنوب هم به ندرت می‌شود دید. این کنتراست بدجوری رسواگر است. درکش برایم دشوار است که زن چرا این‌طور از رنگ پوستش فرار می‌کند.
توی دانشگاه دختری با رنگ پوست سبزه تیره بود که خیلی از بچه‌ها شیفته همین رنگ پوستش بودند، اما بَزک غلیظی زیبایی صورتش را به شکلی مسخره و ناهمگون مبدل می‌کرد. دلم میخواست بگویم همه جذابیتت به همان چیزی است که از آن فراری هستی، اما فرصتی پیش نیامد.
balatarin
Delicious
Twitter

2 نظر:

Unknown گفت...

البته این در مورد همه درست نیست .خیلیا قیافهءطبیعیشون خیلی خوبتره وآرایش یه جوری زیباییشونو گم وپنهان می کنه ولی بعضیام با یه آرایش کوچولو،...
گوگل پلاس رو راه بندازید دوباره!

Unknown گفت...

میکاپ و تاثیر مثبتش رو نفی نمیکنم. از تغییر چهره و رنگش به طور کامل و فرار از چیزی که هستیم انتقاد میکنم

ارسال یک نظر