web 2.0

۱۹.۳.۹۰

نارضایتی نخبگان و غم این خفته ی چند

مسعود بهنود از آن دسته آدم هایی است که نمی توان دوست شان نداشت. همیشه با آرامش و زیبا سخن می گوید و می نویسد. حرفهایش سطحی و عصبی نیست، آرام است و ژرف. مسائل و اخبار را روزمره و احساسی نمی بیند، بلکه با توجه به بستر تاریخی اتفاقات و با لحاظ کردن تجربیاتش در طول حکومت شاه و این سی سال اخیر مسائل را بررسی می کند.
در روزآنلاین مطلبی نوشته با عنوان «کجا بودند نخبگان در پانزده خرداد». مطلبش فوق العاده و تأمل برانگیزاست. پیشنهاد می کنم حتما بخوانید. بخشهایی از این نوشته:
... در پانزده خرداد سال ۴۲ حکومت پادشاهی، نخبگان را علیه خود نداشت. اما در سال ۵۷ نخبگان با آن حکومت نبودند، نخبگان که اعم اند از روشنفکران و تکنوکرات ها، تحصیل کرده ها و به تجربه، برجسته گشته ها. ...
... (وضعیت رفاهی طبقات فرودست جامعه بسیار بهبود پیدا کرده بود) اما ناراضی بودند. چون چشمشان به دست روشنفکران و نخبگانی بود که کتاب هایشان را می خواندند و از دردشان با خبر می شدند. ...
... این تصور امروزی حکومت که توده با ماست، چه باکمان از مشتی روشنفکرنمای مخالف‌خوان، به این دلیل ساده نادرست است که همان استدلال شاه و ساواک اوست در سال های آخر حیات آن نظام. بخوانید روزنامه های سال های پنجاه را. قرار گرفتن جمهوری اسلامی در همان نقطه ای که نظام پادشاهی بعد از سال ۵۳ در آن قرار داشت افتخار کیست. و این همان سالی است که همچو امروز، فوران بهای نفت همه عیب های هر چند کوچک را بزرگ کرده بود. ...
... ظرف سی سال لایه متوسط شهری و دانشجویان و جوانان تحصیل کرده دست کم چهار برابر شده‌اند. آنان در دوران انقلاب هم که اندک بودند جامعه را به دنبال خود کشاندند، امروز که جای خود دارد. و روزی که بر این اساس تکانی بخورد همه را متعجب خواهد کرد. حکومت شاه در اوج بود وقتی در بلا افتاد. زمانی بود که گمان می برد میلیون ها دعاگو دارد، چه نیازش به این چند نق نق زن به قول پادشاه "[...]تل‌لک‌توئل". قدرت از یادها می برد که این چند صد، در اصل چند ده میلیون اند. چرا که تنها مشغله شان غمخواری و آینه داری دردهای مردم است، که نیما سرود:
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند
balatarin
Delicious
Twitter

4 نظر:

ناشناس گفت...

خطای عمدی مسعود بهنود اینه که همواره کوشش کرده حکومت ج_ا و حکومت شاه را هم سنگ و هم طراز قلمداد کنه .در حالیکه اگر بخواهیم مقایسه ای بدون قرض و مرض بین ایندو صورت بگیرد ،تفاوت قبل از انقلاب نسبت به امروز از زمین تا آسمانه . الان کشوری هستیم در حد افغانستان و زیمبانوه ،قبل از انقلاب سرآمد کشور های منطقه !

ناشناس گفت...

مقصود غرض بود در کامنت بالا !

ناشناس گفت...

کاش ناشناس می فهمید بهنود چی می گوید . این تعصب کور گاهی آدمی را واقعا از دیدن واقعیت محروم می کند. بهنود در این مقاله همه حسن گذشته را می گوید و می گوید نخبگان ناراضی بودند فقط . بعد این آقا یا خانم معتقد است که به محبوب او از گل نازک تر نباید گفت. متاسفم واقعا اما قصد رد ایشان را ندارم فقط از نوشته شان متاسف شدم. اگر این قدر انصاف و بی طرفی را تحمل نکنیم آن وقت اگر در ایران باشی و شب و روز آن ور سیاه نشان داده می شود لابد باید خودکشی کنید

ناشناس گفت...

حوصله جواب دادن به سینه چاکان نوچه های بهنود را ندارم !

ارسال یک نظر