راستش من اصولاً زیاد اهل تعارف نیستم. و بی تعارف هم باید بگویم که از چند نفر که گاهی صدای آمریکا و بی بی سی به عنوان کارشناس از آنها دعوت می کنند، بیزارم. دو تا از آنها مهدی خلجی و علی الفونه هستند.
دلیل اصلی این بیزاری هم این است که از ریاکاری و نشان دادن غیر از آنچه هستی نفرت دارم. وقتی کارشناس یک موسسه وابسته به وزارت خارجه یا سازمانهای اطلاعاتی آمریکا باشی و برایشان خوراک علیه ایران (حتی با همین حاکمیت) تامین کنی، نمی توانی صادقانه خودت را دلسوز و دوستدار ایران جلوه بدهی. و این را بارها در اظهار نظرهای ایشان دیده ام. از روی شکم سیری و در امان بودن از هر آسیبی در ایالات متحده و اروپا (تحریم یا جنگ) فتواهای حیرت انگیز صادر می کنند!
چه تحریم و چه جنگ به رأس هرم قدرت در ایران، سران دولت و فرماندهان سپاه هیچ آسیبی نمی رساند (و شاید جیبهایشان را پرتر هم بکند)، درست مشابه جنگ قبلی. کسی که بیشترین هزینه را پرداخت خواهد کرد ملت ایران و به ويژه فرودست ترین طبقات مردم هستند.
برای اطلاعات دقیقتر این مطلب ملکوت را بخوانید:
منافع ملی ايران: تعبير ايرانی يا نئوکانی؟
« مقالهی خلجی اگر به قلم فردی از دستگاه سياست خارجی آمريکا (آن هم از موضع نئوکانی) نوشته شده بود کاملاً قابلفهم بود. اما وقتی اين مقاله را کسی مینویسد که خود را مدافع منافع ملی ایران قلمداد میکند و در لباس خیرخواهی و دلسوزی به ما ایرانيان – و مشخصتر از آن به جنبش سبز – هشدار میدهد و به آنها راه و چاه نشان میدهد که چگونه باید از منافع ملیشان دفاع کنند، مشکل شروع میشود. قلب مسألهی نوشتهی خلجی در این است که منافع ملی ایران را بر حسب تابعی از منافع ملی آمريکا و اسرايیل میفهمد و تعبیر میکند. تعبیر روشن و صريحاش اين است: برای اینکه منافع ملی ايران حفظ شود (بخوانید: جنگی در نگیرد)، بهتر است که به منافع ملی آمريکا و اسرايیل تن بدهند تا مصیبت جنگ را از سر خود دور کند. اما چرا باید سبزها چنین تعبیری از منافع ملی ایران را برگیرند؟ چرا منافع ملی آمريکا-اسرايیل را تعيينکنندهی منافع ملی ایران بدانند آن هم پس از اعمال تحريمهای بهانهجويانه و خفهکنندهای که نه تنها هدفدار نیست و در عمل به تضعیف سپاه پاسداران منجر نمیشود بلکه دقيقاً باعث تضعیف جامعهی مدنی و بدنهی ملت و بنیهی دموکراسیخواهی درونزای ایرانی میشود؟ و پس از آن با تهدید جنگِ فراگیر، چرا باید در اين يارگیری کنار آمريکا (و منافع ملی آنها) ايستاد؟ دقت کنید که داریم از موضع منافع ملی ایران به ماجرا نگاه میکنيم نه از موضع نئوکانی. این استدلال، طابق النعل بالنعل استدلالی است که میشود تصور کرد کسی از موضع روسیه در بارهی عهدنامهی ترکمانچای بگیرد: نگاه به منافع ملی از زاویهی روسی یعنی منافع شما ایرانیان در این است که تن بدهید به پيشنهادی که ما برای ترک مخاصمه میدهیم و شما خودتان بهتر میدانيد که جنگ چيز بدی است و راه توسعهی درازمدت شما را دورتر میکند!»
به این اظهار نظر آقای آلفونه (پاراگراف آخر) هم توجه کنید:
(مردم ایران همچنین تشخیص می دهند که تحریمهای بین المللی نه برای آسیب رساندن به ایران و ایرانی، بلکه برای تغییر رژیم در ایران و تاثیر بر برنامه های هسته ای سپاه طرح ریزی شده اند.)
دلیل اصلی این بیزاری هم این است که از ریاکاری و نشان دادن غیر از آنچه هستی نفرت دارم. وقتی کارشناس یک موسسه وابسته به وزارت خارجه یا سازمانهای اطلاعاتی آمریکا باشی و برایشان خوراک علیه ایران (حتی با همین حاکمیت) تامین کنی، نمی توانی صادقانه خودت را دلسوز و دوستدار ایران جلوه بدهی. و این را بارها در اظهار نظرهای ایشان دیده ام. از روی شکم سیری و در امان بودن از هر آسیبی در ایالات متحده و اروپا (تحریم یا جنگ) فتواهای حیرت انگیز صادر می کنند!
چه تحریم و چه جنگ به رأس هرم قدرت در ایران، سران دولت و فرماندهان سپاه هیچ آسیبی نمی رساند (و شاید جیبهایشان را پرتر هم بکند)، درست مشابه جنگ قبلی. کسی که بیشترین هزینه را پرداخت خواهد کرد ملت ایران و به ويژه فرودست ترین طبقات مردم هستند.
برای اطلاعات دقیقتر این مطلب ملکوت را بخوانید:
منافع ملی ايران: تعبير ايرانی يا نئوکانی؟
« مقالهی خلجی اگر به قلم فردی از دستگاه سياست خارجی آمريکا (آن هم از موضع نئوکانی) نوشته شده بود کاملاً قابلفهم بود. اما وقتی اين مقاله را کسی مینویسد که خود را مدافع منافع ملی ایران قلمداد میکند و در لباس خیرخواهی و دلسوزی به ما ایرانيان – و مشخصتر از آن به جنبش سبز – هشدار میدهد و به آنها راه و چاه نشان میدهد که چگونه باید از منافع ملیشان دفاع کنند، مشکل شروع میشود. قلب مسألهی نوشتهی خلجی در این است که منافع ملی ایران را بر حسب تابعی از منافع ملی آمريکا و اسرايیل میفهمد و تعبیر میکند. تعبیر روشن و صريحاش اين است: برای اینکه منافع ملی ايران حفظ شود (بخوانید: جنگی در نگیرد)، بهتر است که به منافع ملی آمريکا و اسرايیل تن بدهند تا مصیبت جنگ را از سر خود دور کند. اما چرا باید سبزها چنین تعبیری از منافع ملی ایران را برگیرند؟ چرا منافع ملی آمريکا-اسرايیل را تعيينکنندهی منافع ملی ایران بدانند آن هم پس از اعمال تحريمهای بهانهجويانه و خفهکنندهای که نه تنها هدفدار نیست و در عمل به تضعیف سپاه پاسداران منجر نمیشود بلکه دقيقاً باعث تضعیف جامعهی مدنی و بدنهی ملت و بنیهی دموکراسیخواهی درونزای ایرانی میشود؟ و پس از آن با تهدید جنگِ فراگیر، چرا باید در اين يارگیری کنار آمريکا (و منافع ملی آنها) ايستاد؟ دقت کنید که داریم از موضع منافع ملی ایران به ماجرا نگاه میکنيم نه از موضع نئوکانی. این استدلال، طابق النعل بالنعل استدلالی است که میشود تصور کرد کسی از موضع روسیه در بارهی عهدنامهی ترکمانچای بگیرد: نگاه به منافع ملی از زاویهی روسی یعنی منافع شما ایرانیان در این است که تن بدهید به پيشنهادی که ما برای ترک مخاصمه میدهیم و شما خودتان بهتر میدانيد که جنگ چيز بدی است و راه توسعهی درازمدت شما را دورتر میکند!»
به این اظهار نظر آقای آلفونه (پاراگراف آخر) هم توجه کنید:
(مردم ایران همچنین تشخیص می دهند که تحریمهای بین المللی نه برای آسیب رساندن به ایران و ایرانی، بلکه برای تغییر رژیم در ایران و تاثیر بر برنامه های هسته ای سپاه طرح ریزی شده اند.)
0 نظر:
ارسال یک نظر