web 2.0

۱۳.۸.۸۸

سیر نابخردی

دیروز مقاله ای در بخش ضمیمه روزنامه اعتماد درباره «سیر نابخردی» حکومتها خواندم. نویسنده مقاله ابتدا از مقدمه ای درباره کتاب «باربارا تاکمن» با عنوان « سير نابخردي» نوشته اش را آغاز می کند. در این کتاب با چهار مثال تاریخی بررسی می شود که چگونه يک قدرت در روند تاريخي خود، «خِردش» را از دست مي دهد و نتايجي را مي گيرد که از ابتدا از آن فرار مي کرد.
در ادامه نویسنده به تحلیل سرنگونی غزنویان (به نقل از تاریخ بیهقی) و دلایل آن می پردازد. رفتار بیخردانهٔ امیر مسعود، ظلمهای فراوان به رعیت، مالیتهای زیاد و ایجاد نارضایتی در میان مردم، فشار بر نخبگان دربار و قلع قم آنها (حسنک وزير، حاجب علي، فرمانده لشکر سلطان محمود و امير محمد و ...) به علاوه پندناپذیری امیر سلطنت غزنویان را در سراشیبی سقوط قرار می دهد. در پایان مقاله می خوانیم:
{آنچه مايه پيروزي سلجوقيان بر دولت قوي شوکت غزنويان شد، شخص اميرمسعود بود که به گفته ها و نصايح وزير و دوستدارانش گوش نمي داد و سياست هايي را به کاربرد که نه فقط باعث بروز قحطي و گسسته شدن پيوندهاي دولت و کشور شد بلکه حتي متحدانش مانند دولت خوارزم و حاکم علي تگين و فرزندانش هم از او رانده شدند و به گفته بيهقي «کارهاي ناانديشيده مکرر کرده آمده بود در مدت 9 سال و عاقبت اکنون پيدا مي آمد و طرفه تر آن بود که هم فرو نمي ايستاد از استبداد.»}
وقتی به این سیر دقت می کنم که بارها هم در تاریخ ما تکرار شده، از خودم می پرسم راس هرم قدرت در ایران چه اصراری دارد درست همین مسیر را بپیماید؟
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر