web 2.0

۱۸.۶.۸۸

درسهای تاریخی: ضرب و شتم آزادیخواهان

تاریخ مشروطه کسروی، جلد 2 ، صفحه 644
زمان: روز به توپ بستن مجلس
در گرماگرم این ترس و سرگردانی بود که ناگهان در پارک را کوبیدند و همینکه گشوده گردید ناگهان دسته انبوهی از سرباز و نوکر و جلودار و مردم بی سروپا بدرون ریختند. ما که در حیاط ایستاده بودیم با هیاهو و اشتلم رو به سوی ما آوردند. کسانی که تفنگ یا ششلول همراه داشتند شلیک می نمودند. همین که نزدیک شدند هنگامه دلگدازی برپاشد که بگفتن راست نیاید. بیش از همه به دستار داران پرداخته، تو گویی کینه همه را از ایشان باز می جستند، می زدند، دشنام می دادند. رخت از تنهایشان می کندند. من کنارتر ایستاده بودم و چون مرا از شمار ایشان نمی گرفتند کاری با من نداشتند. ولی از آسیبی که به آقایان می رسانیدند دلم نزدیک بود بترکد. بهبهانی و طباطبایی و امام جمعه خویی را چندان زدند که اندازه نداشت. یکی از اینرو سیلی یا مشت یا قنداق تفنگ می نواخت و آن یکی فرصت نداده از آنرو مشت یا سیلی می خوابانید. میدیدم سر لخت آقا سید عبدالله در هوا این و میر فت و آن ور می گردید. در همه این آسیبها تنها سخنی که از زبان اینان بیرون می آمد جمله «لااله الا الله» بود.
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر