پیشتر درباره مصاحبه دکتر سروش با رادیو زمانه و نسبت انسانی دادن به «قرآن» چند خطی نوشته بودم و اظهار امیدواری کرده بودم که بزرگان اندیشه و فلسفه با علم کامل و کافی وارد این بحث شوند و اگر دلیلی دارند، ارائه دهند. آقای بهاء الدین خرمشاهی پاسخی به آن مطلب دکتر سروش نگاشته. مقاله ایشان را خواندم ولی دلایل قوی و قانع کننده ای در آن نیافتم. در واقع به جز چند استناد به قرآن کریم دلیل دندانگیری که بتواند ذهن را قانع کند در آن دیده نمی شد. وبا توجه به شائبه انسانی و خطاپذیر بودن بودن آن منبع در مصاحبه دکتر سروش، آیات قرآن نمی تواند فصل الخطاب و پاسخ نهایی برای ادعای دکتر سروش باشند.
به هر روی مقاله جناب خرمشاهی به طور غیر مستقیم تهدیدها و نیش و کنایه هایی در رابطه با ارتداد نیز دربر دارد که به نظر من اصلاً اخلاقی نیست و باعث می شود سر و گوش چماقداران دینی بجنبد و به جای بحثی منطقی و مفید مجالی برای کفن پوشان باز شود.
در مصاحبه پیشین دکتر سروش آمده :
به نظر شما، قرآن را باید محصول زمان خودش دید. آیا این سخن متضمن این نیز هست که شخص پیامبر نقشی فعال و حتی تعیینکننده در تولید این متن داشته است؟
« اگر قرآن را بخوانید، حس میکنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و طربناک و بسیار فصیح در حالی که گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. تمام اینها اثر خود را در متن قرآن باقی گذاشتهاند. این، آن جبنهی کاملاً بشری وحی است. »
آیا سنت شیعی به شما اجازه میدهد که اندیشههایتان را دربارهی {بشری بودن قرآن} مدون کرده و توسعه دهید؟
و جواب دکتر سروش آن را تصدیق می کند، مگر اینکه ما فارسی هیچ نفهمیم و اگر اینچنین است پس خواندن اثر و مقاله ایشان هم بی معنی است و باید منتظر مفسران و شارحان ماند!
پس قرآن جنبهای انسانی و بشری دارد. این یعنی قرآن خطاپذیر است؟
... من دیدگاه دیگری دارم. من فکر نمیکنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آنچه میگفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمیکنم دانش او از دانش مردم همعصرش دربارهی زمین، کیهان و ژنتیک انسانها بیشتر بوده است. این دانشی را که ما امروز در اختیار داریم، نداشته است. و این نکته خدشهای هم به نبوت او وارد نمیکند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ.
و این یکی هم معنی جز (قرآن خطا پذیر است) که در سوال آمده را به ذهن متبادر نمی کند؛ اگر می شود معنی دیگری از آن فهمید لطفاً یکی بگوید (بی توجیه و بازی با کلمات لطفاً!).
و البته آقای دکتر در مصاحبه با روزنامه کارگزاران (86.11.20) فرموده اند:
« ... این که بگوئیم قرآن کلام محمد(ص) است، درست مانند این است که بگوئیم قرآن معجزه محمد (ص) است. هر دو به یک اندازه به محمد(ص) و به خدا انتساب دارند. و تاکید بر یکی به معنی نفی دیگری نیست. هر چه در عالم رخ می دهد به علم و اذن و اراده باری است. یک موحد در این شکی ندارد. با این حال همه می گوئیم آلبالو، میوه درخت آلبالو است، آیا باید بگوئیم خدا میوه آلبالو می دهد تا موحد باشیم؟ این اشعریت کهن را جامه تقدس نوین نپوشانیم. و سخن بقاعده بگوئیم و معنی سخنان دقیق و راز آلود را نیز نیکو دریابیم. قرآن میوه شجره طیبه شخصیت محمد (ص) بود که باذن خدا ثمر بخشی می کرد(توتی اکلها کل حین باذن ربها) و این عین نزول وحی و تصرف الهی است.» ...
امیدوارم استاد محترم عنایت داشته باشند که اگر چه ما سواد کمی داریم، ولی به همان اندازه ی ناچیزی که فارسی می فهمیم این دو مصاحبه با هم کاملاً تناقض دارند. هم موضوع بحث اولی کاملاً مشخص است و هم موضوع بحث مصاحبه دوم. اگر مصاحبه دوم اصلاحیه ای است بر مصاحبه اول که کاملاً قابل فهم است، ولی اینکه برداشت همگانی از جملات صریحِ ذکر شده در بالا را حاصل نادانی و غفلت از معنا و یا غرض بدانیم کمی عجیب است و لابد گوینده جملات هم باید تاملی بر آنچه گفته بکند و بپذیرد که این دو توضیح با هم تناقض دارند و نیاز به اصلاح گفتار است!
پیوندهای مرتبط:
گفتگو با دکتر عبدالکریم سروش درباره قرآن ( کلام محمّد )
گفتگوی دکتر عبدالکریم سروش با روزنامه کارگزاران
کلام خدا (پست قبلی در همین باره)
خرمشاهی: اصلاحگران دینی اصول اعتقادی را خدشه دار کرده اند
آتش بر خرمن نبوت
خداوند قرآن را براي زمان و مردمي خاصي قرار نداده است
ادعاي بشري بودن قرآن در تاريخ اسلام بيسابقه است
اين ادعا كه الهام از نفس پيامبر ميآيد متأثر از بوديسم است
0 نظر:
ارسال یک نظر