web 2.0

۳.۵.۸۶

در زاگرس


زاگرسِ زیبا تن سخاوتمندش را به آفتاب تابستان سپرده. از راه باریکی که روی تن صخره ها می خزد و تو را با خود پیش، می برد همراه می شوی. زیر پایت پرتگاهی است به ارتفاع صدها متر. جلوتر در دست نیافتنی ترین بخشهای کوه آب قطره قطره از دل سنگ فرو می ریزد و زنبورهای عسل دور و برش می چرخند. تیهویی که همرنگ زمین است از جلوی پایت پرواز می کند و به سوی دیگر تنگه می رود. صدای کبکهایی که مستانه می خوانند موسیقی ات می شود. شیطنت می کنی و سنگی میان بیشه پایین دره پرت می کنی. گرازها هراسان رم می کنند.

انجیرهای کوهی لجوجانه در میان سنگها و صخره ها ریشه دوانده اند و با طعم شیرین میوه شان وسوسه ات می کنند. گنجشکها به دور از مزاحمتها از در میان شاخه های درختهای بنه و کُلخُنگ جست و خیز می کنند. بوی گیاهان خوش بوی کوه همه جا پیچیده.

هیچ! باز دلتنگ زاگرس شده ام.

balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر