web 2.0

۲۰.۷.۸۵

بیت الغزل معرفت

روی تاقچه بیشتر خانه های ایرانی، کنار قرآن، دیوان شعری است که مردمان این سرزمین به صاحبش عشق می ورزند. شاعری با سخنی سحر انگیز که هم بر دل اهل عرفان می نشیند و هم در دل عامی ترین مردم جای دارد. یکی از چندیدن ادیب بزرگ ایرانی که چهره ای جهانی یافته اند و دیگر نمی توان تنها به ایران و یا فارسی زبانان محدودشان دانست.

برای من حافظ رفیقی قدیمی است. رفاقتمان از آغاز همان روزهایی شروع شد که دانستم شیفته شعر زیبای فارسی ام. همه جا – حتی روزهای سخت سربازی- کلام حافظ نوشداروی دردها و اندوه ها بوده. وقتی دودلی و شک مانع از تصمیم گیری ام می شود، مثل بیشتر ایرانیها دست به دامان حافظ می شوم و عجیب آنکه همیشه درست و دقیق راه را نشان می دهد. البته پذیرفتن چهره کاملاً منزهی از او که شعرش تنها راه به عرفان دارد و خالی از عشقها و شورهای زمینی است، برایم بسیار دشوار است؛ چرا که میان شعرهایش بسیارند غزلهایی که تنها به زور و توجیه می توان به عرفان مرتبطشان کرد و اگر اینگونه نبود عجیب بود! که او هم انسانی است مثل همه آدمها.

به نظر من یکی از بزرگترین رازهای ماندگاری و عزیز بودنش تاثیر پذیرفتن شدید او از کلام قرآن است. به قول خودش:

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ * قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

در ایجاز فوق العاده و طنز ظریف کلامش به خوبی می توان رد پای این همنشینی را دید.

البته نفرت او از ریا و زاهدنمایی که در بسیاری از شعرهای او قابل مشاهده است نیز قابل تامل است:

حافظ بیا خرقه سالوس برکشیم * وین طلق زرق را خط بطلان به سر کشیم

بیستم مهر روز بزرگداشت حافظ شیراز بهانه ای شد تا از رفیق قدیمی ای بگویم که یاد او یادآور لحظه های فراموش نشندنی زندگی ام است. لحظه هایی ناب در کنار دوستان عزیزی که وجه مشترکمان دوستی خواجه شیرین سخن شیراز بوده. هر که این روزها بر سر تربتی که زیارتگه رندان جهان شده، رفت سلام ما را هم به او برساند!

پیوندهای خواندنی مرتبط:

دیوان اشعار

دیوان اشعار

حافظ دات کام

درباره حافظ

حافظ، عارف یا ملحد

عقل و عشق در نگاه حافظ

balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر