web 2.0

۳.۶.۸۵

یک قصه دنباله دار

با عرض معذرت از خودم و شما که نتوانستم سر قول غیر سیاسی نوشتن بایستم

لابد یادتان هست که کامنتی برای دکتر معین نوشتم و آن را در بلاگم هم گذاشتم. نتیجه این بود که نوشته مذکور هرگز در میان کامنتهای آقای دکتر منتشر نشد. بعد از آن کامنت دیگری برای پست بعدی ایشان نوشتم و مجدداً خواستار پاسخ گویی شدم ولی متاسفانه این یکی هم امداد غیبی شد! فواد از رفقای (یاد ما)یی نگاهش بدبینانه تر از پیش شده(نسبت به بازیگران اینسوی میدان) و اخیراً همه نوشته هایی که ازنبوی و نیک آهنگ کوثر می خواندم هم حاکی از بدبینی شدیدتری بود. شاید ما(یا نوشته هایمان) در یک سطح نباشیم اما دو وجه مشترک داریم:

1- همه سید و طبعاً تند مزاج تر از بقیه 2- علاقه مشترک و وافر به قدرت فوق العاده طنز

من در این مدت سعی می کردم به تفکری که درنوشته های هر سه می دیدم و آن را رادیکال می دانستم گرایش پیدا نکنم، اما شما را به خدا جبهه ای که جلودارش اینگونه است...

در این میان سلماز خانم (باز هم از بچه های یاد ما) هنوز به این قصه امیدوار است و راستش این امید همواره تحسین برانگیزاست و دلم می خواهد اینگونه بیندیشم و شعر اخوان که «کاوه ای دیگر نمی آید امید/ کاشکی...» حرصم می دهد و نمی خواهم اینگونه بیندیشم.

اما اگر شما به به و چه چه های کامنتهای آقای دکتر را ببینید و جوابش را در قبال پرسش یکی از بازدیدکنندگان سایت درمورد صحت مطالب نقل شده از ایشان توسط خبرگزاریها «1- خواننده و شنونده بايد عاقل باشد كه هست ! -2-،موءسسين همانهائي هستند كه در انتخابات نهم اعلام حضور و پشتيباني نمودند و در يكسال گذشته هم وقت زيادي را براي تدوين منشور و اساسنامه جبهه صرف كردند كه در چارچوب آنها افرادي كه به تحقق دموكراسي و حقوق بشر باور دارند ميتوانندتقاضاي عضويت نمايند.لذا در اين زمان تبعيض و يا تضييع حقي در كار نيست ! - 3- نبايد زياد گوشمان بدهكار مدعيان كم عملي باشد كه در داخل و يا خارج از كشور كاري جز بهانه جوئي براي تخطئه ديگران آنهم با روشهاي سخيف ندارند! - 4 - بيشترين ذفاع ازحقوق گروههاي محذوف اعم از اقوام و مذاهب ايراني ، زنان و جوانان ، و دگرانديشان و ... را در انتخابات گذشته نامزد اصلاح طلبان پيشرو داشت كه تاوان آنرا هم پرداخت كرد، لذا نيازي به دايه هاي دلسوزتر از مادر نيست! - 5 - خوشبختانه شما جوانان نسل سوم ايراني با خردگرائي و منطق و صداقت خود ميتوانيدبخوبي تفاوت بين ادعا تا عمل را تشخيص دهيد. از توجه و احساس مسئوليت شما تشكر ميكنم. » حساب کاردستتان می آید! (من که تکذیبی ندیدم، فقط توجیه دیدم)

در ضمن هنوز هم عنوان نوشته ها به کلمه کلیشه ای بحران و ... اختصاص دارد. قضیه بحران و بحران سازی دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی را نمی شود از خاطر برد! اصلاً بازی سیاست بازی بحران و حل و مهار بحران است و اگر رئیس یک دولت با یک ایل وزیر و وکیل از عهده مهار بحرانها برنیاید چطور ملت می توانند زمام امور خویش را در دست ایشان بسپارند؟

در پایان باز هم از همه حضرات بزرگان اصلاحات عاجزانه خواهشمندم اولاً تکلیف خودشان را مشخص کنند و بنشینند ببینند چه می خواهند، بعد از مردم توقع همکاری داشته باشند. اینکه که گفته شود در انتخابات شکست نخوردیم دست کمی از از خالی بندیهای روزهای اخیر تریبونهای رسمی در مورد بر وفق مراد بودن شرایط اقتصادی مملکت ندارد!

balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر