web 2.0

۱۴.۱۱.۹۱

پوریا عالمی روی کاناپه

نویسنده ی ستون کاناپه با قیافه ای درب و داغان روی یک صندلی کهنه ولو می شود:
-آقا من تو عمرم اینقد دهنم سرویس نشده بود.
بازپرس در حالی که وانمود می کند دارد چیزی می نویسد می گوید:
- می دونم. می دونم. حالا اعتراف کن.
-آره. واقعا بهش احتیاج دارم دکتر.
- می دونم. می دونم. از این آدمای عاقلی که زود خودشون و ما رو راحت میکنن خوشم میاد.
-من هم همینطور دکتر. این داد و بیدادها مال چیه؟ تزریقاتی هست تو این ساختمون؟
-اینجا فقط من سوال می پرسم. درمورد تزریق نوشابه چیزی شنیدی؟
-نه فقط شنیدم "ای وای که نوشابه سیاسی شده است"
- آفرین! پسر خوبی نباشی اینو عملا حالیت میکنیم؟
-یعنی چی دکتر؟
تقققق!
-کره خر گفتم فقط من می پرسم.
-اعصاب نداری هان! آدم با مریض باید درست رفتار کنه.
-ببند در گاله رو. از کی پول میگیری؟
- روزنامه.
-به دلار یا یورو؟
-اینا به ریال هم ندارن بدن. دلارشون کجا بوده؟
تققق!
-کره خر خودتو به خریت نزن!
-خودت میگی کره خر، اونوقت میخوای مثل خر رفتار نکنم؟
تققق!
-گفتم فقط من می پرسم!
-باشه بابا. نمیدونستم سوال هم ناموسیه. چشم. هر چی شما بگید!
-سیا؟ موصاد؟ صهیونیسم جهانی؟ فرقه ضاله بهاییت؟ روباه پیر استعمار؟ فتنه؟ انحرافی؟
-گزینه هیچکدام نداره؟
 باشه بابا. نزن جان مادرت. همه ی موارد اصلا!
-حالا هر چی میگم می نویسی.
-با لحن طنز؟
تققق!
-با عمه ات شوخی کن. بنویس.
-چشم. آخه من جدی بلد نیستم بنویسم.
-اومدی اینجا که طنز نوشتن از سرت بیفته. حالا بنویس. وقت ندارم بقیه خلافکارای هم قماش ات تو صف‌ان.
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر