مردمان از شيخ خواستند كه بر منبر رود و وعظ گويد. شيخ پذيرفت . مجلس را آراستند و منبرى بزرگ ساختند. از هر سو مردم مى آمدند و در جايى مى نشستند .چون شيخ بر منبر شد، ناگاه شنید که نماینده ارومیه در مجلس شورا ندا در داده:
«فکر می کنم اگر دولت هزار تومان دست مردم بگذارد، ده هزار تومان از جیب آنها بر می دارد.»
«فکر می کنم اگر دولت هزار تومان دست مردم بگذارد، ده هزار تومان از جیب آنها بر می دارد.»
شيخ چون اين بشنيد، گفت :«و صلى الله على محمد و آله اجمعين.» و از منبر فرود آمد. گفتند:«يا شيخ! جمعيت از دور و نزديك آمده اند تا سخن تو بشنوند؛ تو ترك منبر مى گويى؟»
گفت : «هر چه ما مى خواستيم كه بگوييم و آنچه سی و سالهاست عقلای قوم میگویند و بدان سبب درزنداناند، همه را آن مرد به صداى بلند گفت.»
0 نظر:
ارسال یک نظر