روزنامه اعتماد با علی اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی آقای احمدی نژاد گفتگوی مفصلی انجام داده.
گر حکم شود که دزد گیرند
در این گفتگو، روزنامهنگار (صبا آذرپیک) با رندی اتهاماتی که اصولگرایان و بخشی از منتقدین نظام به دولت وارد میکنند را مطرح ساخته: «رسانهها و افراد شاخصشان حلقه اول دولت را به فساد مالی متهم میکنند» از سوی دیگر در پاسخ به اتهامات وارده، آقای جوانفکر پتهی سایر اصولگرایان را روی آب میریزد: «آنها از خودشان وحشت دارند. آنها از اینکه مبادا مسائلشان رو شود وحشت دارند. مثلا در ستون طنز روزنامه ایران برای اینکه قافیههای شعر درست شود نوشته شد 140 هزار سند رو میکنیم؛ آنها وحشت کرده بودند و موجی راه انداختند و حتی به رییس دستگاه قضا مراجعه کردند که بروید این مدارک را از روزنامه ایران بگیرید و اجازه ندهید منتشر شود!»
همانطور که روزنامه نگار به آقای جوانفکر می گوید «قدرت در دست شماست (احمدی نژادیها)؛ سر قدرت در بدنه بالایی کشور دست آنها (سایر اصولگرایان)» و از آنجا که هر دو طرف دعوا که صاحبان قدرت و ثروت هستند مصرانه مدعیاند اسناد معتبری در خصوص دزدیهای طرف مقابل دارند، ببینید چه میکند این حاکمیت در کشور ما!
درباره ی انتصابات 88
دو نکته جالب دیگر که روزنامهنگار در خصوص انتصاب (و نه انتخاب) رئیس دولت رندانه مطرح میکند:
«سال 84، (اصولگرایان) دولت را از اصلاحطلبها گرفتند و توقع نداشتند آن را به احمدینژاد ببازند»
و «همین محافظهکاران پشت پرده تصمیم گرفتند آقای احمدینژاد بماند و کسی را برای رقابت با وی نیاوردند».
درباره ی زندان ها و شکنجه ها
آقای جوانفکر به شدت از زندانهای انفرادی، شکنجه و آزار نزدیکان دولت که حاکمیت آنها را با عنوان «جریان انحرافی» میشناسد گلایه میکند و تقاضای عدالت و رسیدگی به این وضع را دارد و حتی انقدر شجاعت به خرج میدهد که حرف همیشگی ملت را بزند:« متاسفانه حساب و کتاب لازم در کشور وجود ندارد».
وقتی مصاحبهکننده از او در مورد منتقدین دربند میپرسد:« الان بسیاری از اصلاحطلبها و مردان سیاسی دولت خاتمی برای همان نقدهای دلسوزانه در وضع مشابهی هستند. چرا اینها را آن موقع نگفتید؟»
اما متاسفانه آقای جوانفکر در پاسخ مثل رئیسش فقط حرف را میپیچاند و با کلمات بازی میکند.
نوکر مردم
دولت خود را دولت خدمتگزار و وظیفهاش را نوکری مردم می داند، اما هر کس تلاش کند خدمتی به مردم کند دولت و رئیسش چوب لای چرخ او میگذارند. صبا آذرپیک به خوبی این موضوع را با جوانفکر مطرح میکند:« حدود 2 یا 3 ماه طرح سوال از احمدینژاد، آمدن احمدینژاد، ماده 233 کردن تخلفات احمدینژاد، اینکه آقای احمدینژاد چرا نص صریح مقررات را اجرا نمیکند و اینقدر خودش چوب لای چرخ مجلس میگذارد، شده حاشیههای نهادی مثل مجلس که باید قانونگذاری کند! از طرف دیگر هماورد سیاسی که احمدینژاد با قالیباف دارد سبب شده تا پول مترو را ندهد یا پول یارانه؛ میگوید محسن هاشمی را بردارید تا پول بدهم به حمل و نقل عمومی مردم اما آخرش هم این کار را نمیکند! همه سوالشان این است که آقای احمدینژاد اسمش این است که با مردم است، مردمی که در مترو تهران له میشوند یا مردمی که میلیاردها تومان از بیتالمال آنها صرف هر دقیقه مجلسی میشود که احمدینژاد و حاشیههایش، متن آن را تشکیل میدهد؛ این پولها صرف بگومگوی سیاسی میشود بعد چطور میگویید اصل برای شما مردم است و بس! »
البته جوانفکر بازهم جواب قانع کننده ای نمی دهد و تنها توجیهات تکراری را مطرح می کند.
به هر حال خواندن این گفتگو بسیار جالب است. از اینجا بخوانید.
گر حکم شود که دزد گیرند
در این گفتگو، روزنامهنگار (صبا آذرپیک) با رندی اتهاماتی که اصولگرایان و بخشی از منتقدین نظام به دولت وارد میکنند را مطرح ساخته: «رسانهها و افراد شاخصشان حلقه اول دولت را به فساد مالی متهم میکنند» از سوی دیگر در پاسخ به اتهامات وارده، آقای جوانفکر پتهی سایر اصولگرایان را روی آب میریزد: «آنها از خودشان وحشت دارند. آنها از اینکه مبادا مسائلشان رو شود وحشت دارند. مثلا در ستون طنز روزنامه ایران برای اینکه قافیههای شعر درست شود نوشته شد 140 هزار سند رو میکنیم؛ آنها وحشت کرده بودند و موجی راه انداختند و حتی به رییس دستگاه قضا مراجعه کردند که بروید این مدارک را از روزنامه ایران بگیرید و اجازه ندهید منتشر شود!»
همانطور که روزنامه نگار به آقای جوانفکر می گوید «قدرت در دست شماست (احمدی نژادیها)؛ سر قدرت در بدنه بالایی کشور دست آنها (سایر اصولگرایان)» و از آنجا که هر دو طرف دعوا که صاحبان قدرت و ثروت هستند مصرانه مدعیاند اسناد معتبری در خصوص دزدیهای طرف مقابل دارند، ببینید چه میکند این حاکمیت در کشور ما!
درباره ی انتصابات 88
دو نکته جالب دیگر که روزنامهنگار در خصوص انتصاب (و نه انتخاب) رئیس دولت رندانه مطرح میکند:
«سال 84، (اصولگرایان) دولت را از اصلاحطلبها گرفتند و توقع نداشتند آن را به احمدینژاد ببازند»
و «همین محافظهکاران پشت پرده تصمیم گرفتند آقای احمدینژاد بماند و کسی را برای رقابت با وی نیاوردند».
درباره ی زندان ها و شکنجه ها
آقای جوانفکر به شدت از زندانهای انفرادی، شکنجه و آزار نزدیکان دولت که حاکمیت آنها را با عنوان «جریان انحرافی» میشناسد گلایه میکند و تقاضای عدالت و رسیدگی به این وضع را دارد و حتی انقدر شجاعت به خرج میدهد که حرف همیشگی ملت را بزند:« متاسفانه حساب و کتاب لازم در کشور وجود ندارد».
وقتی مصاحبهکننده از او در مورد منتقدین دربند میپرسد:« الان بسیاری از اصلاحطلبها و مردان سیاسی دولت خاتمی برای همان نقدهای دلسوزانه در وضع مشابهی هستند. چرا اینها را آن موقع نگفتید؟»
اما متاسفانه آقای جوانفکر در پاسخ مثل رئیسش فقط حرف را میپیچاند و با کلمات بازی میکند.
نوکر مردم
دولت خود را دولت خدمتگزار و وظیفهاش را نوکری مردم می داند، اما هر کس تلاش کند خدمتی به مردم کند دولت و رئیسش چوب لای چرخ او میگذارند. صبا آذرپیک به خوبی این موضوع را با جوانفکر مطرح میکند:« حدود 2 یا 3 ماه طرح سوال از احمدینژاد، آمدن احمدینژاد، ماده 233 کردن تخلفات احمدینژاد، اینکه آقای احمدینژاد چرا نص صریح مقررات را اجرا نمیکند و اینقدر خودش چوب لای چرخ مجلس میگذارد، شده حاشیههای نهادی مثل مجلس که باید قانونگذاری کند! از طرف دیگر هماورد سیاسی که احمدینژاد با قالیباف دارد سبب شده تا پول مترو را ندهد یا پول یارانه؛ میگوید محسن هاشمی را بردارید تا پول بدهم به حمل و نقل عمومی مردم اما آخرش هم این کار را نمیکند! همه سوالشان این است که آقای احمدینژاد اسمش این است که با مردم است، مردمی که در مترو تهران له میشوند یا مردمی که میلیاردها تومان از بیتالمال آنها صرف هر دقیقه مجلسی میشود که احمدینژاد و حاشیههایش، متن آن را تشکیل میدهد؛ این پولها صرف بگومگوی سیاسی میشود بعد چطور میگویید اصل برای شما مردم است و بس! »
البته جوانفکر بازهم جواب قانع کننده ای نمی دهد و تنها توجیهات تکراری را مطرح می کند.
به هر حال خواندن این گفتگو بسیار جالب است. از اینجا بخوانید.
0 نظر:
ارسال یک نظر