موضوع انشا: اگر به جای رئیس جمهور بودید چه می کردید؟
با سلام به روح پرفتوح همه ی اعضای محترم دولت و سلام به محضر آقای رئیس جمهور انشایم را آغاز می کنم.
من اگر به جای آقای رئیس جمهور بودم همه آدمهایی را که بابا به آنها می گوید مفتخور به درد نخور از دولت بیرون می کردم تا مردم راحت نان خود را با نفت یا بینفت بر سر سفرهشان بخورند. بابا می گوید بنویسم «از خود آنجناب باید آغاز کرد!».
من نمی دانم این یعنی چه، ولی می دانم بابایم خیلی بداخلاق شده. مامان میگوید بابا قبلا خیلی خیلی مهربان بوده اما از موقعی که غارتگرها کشور را اشغال کردند بابا اهصابش بدجوری خراب شده.
ممد آقا ریشو میگوید اگر برای شما نامه بنویسیم همه چیز برایمان میخرید. من به یک کیف مدرسه خیلی احتیاج میباشم. اخر بابا از موقعی که کارخانه تعطیل شده و سر کار نمیرود نمیتواند برایم کیف بخرد. هر وقت هم می گویم کیفم داغون شده میگوید از آن مردک میمون که باعث شده کارخانه ما تعطیل شده کیف بگیر.
من نمیدانم این مردک میمون کی میباشد که همه جا هست؟ آخه هر وقت برای خریدن لواشک میروم مغازه صمد آقا و زنهای محله با صمد آقا دعوا میکنند که جنسهایش خیلی گران است. او هم همش به خدا و پیغمبر قسم میخورد که تقصیر مردک میمون است. تازه آقای رضایی معلم پارسالمون هم که مدرسه نیامد و ما دلمان خیلی برایش تنگ شده بود آقای مدیر گفت رفته مسافرت. ما گفتیم کجا؟ گفته یه جای تاریک. گفتیم خوب چرا جای تاریک؟ گفت خودش نرفته یه مردک میمون فرستادتش.
من اگر به جای شما باشم می دهم آقا پلیسا که خیلی قوی میباشند و ماهواره ما را با یک ضربه له کردند آن مردک میمون را بگیرند و له کنند تا مردم ما راحت بشوند.
با سلام به روح پرفتوح همه ی اعضای محترم دولت و سلام به محضر آقای رئیس جمهور انشایم را آغاز می کنم.
من اگر به جای آقای رئیس جمهور بودم همه آدمهایی را که بابا به آنها می گوید مفتخور به درد نخور از دولت بیرون می کردم تا مردم راحت نان خود را با نفت یا بینفت بر سر سفرهشان بخورند. بابا می گوید بنویسم «از خود آنجناب باید آغاز کرد!».
من نمی دانم این یعنی چه، ولی می دانم بابایم خیلی بداخلاق شده. مامان میگوید بابا قبلا خیلی خیلی مهربان بوده اما از موقعی که غارتگرها کشور را اشغال کردند بابا اهصابش بدجوری خراب شده.
ممد آقا ریشو میگوید اگر برای شما نامه بنویسیم همه چیز برایمان میخرید. من به یک کیف مدرسه خیلی احتیاج میباشم. اخر بابا از موقعی که کارخانه تعطیل شده و سر کار نمیرود نمیتواند برایم کیف بخرد. هر وقت هم می گویم کیفم داغون شده میگوید از آن مردک میمون که باعث شده کارخانه ما تعطیل شده کیف بگیر.
من نمیدانم این مردک میمون کی میباشد که همه جا هست؟ آخه هر وقت برای خریدن لواشک میروم مغازه صمد آقا و زنهای محله با صمد آقا دعوا میکنند که جنسهایش خیلی گران است. او هم همش به خدا و پیغمبر قسم میخورد که تقصیر مردک میمون است. تازه آقای رضایی معلم پارسالمون هم که مدرسه نیامد و ما دلمان خیلی برایش تنگ شده بود آقای مدیر گفت رفته مسافرت. ما گفتیم کجا؟ گفته یه جای تاریک. گفتیم خوب چرا جای تاریک؟ گفت خودش نرفته یه مردک میمون فرستادتش.
من اگر به جای شما باشم می دهم آقا پلیسا که خیلی قوی میباشند و ماهواره ما را با یک ضربه له کردند آن مردک میمون را بگیرند و له کنند تا مردم ما راحت بشوند.
0 نظر:
ارسال یک نظر