web 2.0

۲۲.۱.۸۹

مژده ای دل که رسد هسته ز راه

اول اینکه:
می خوام یه خبر خوش رو براتون بازگو کنم. حالا من می گم خبر خوش شما بدونید که تا فیها خالدونتون شیرین می شه، توجه فرموووودین؟! حالا کی خستشه؟بله خلاصه اینجوریاست که دیگه با این نسل سوم سانتریفیوژهای هسته ای دیگه انشاللا نه از بنزین چارصد تومنی خبری خواهد بود، نه از مالیات کارمندکش، نه نشانه رفتن یارانه ها به هدف ماتحت اقشار فرودست! گرونی دود می شه و میره هوا، همه صاحب مسکن مهر می شن. دیگه هیچ معاون رئیس جمهوری دزدی نمی کنه، نفت بی شوخیِ بی شوخی میاد سر سفره هامون. دیگه هیچ پدر شهیدی از زور بدبختی لخت نمی شه، هیچ جانبازی خودشو آتیش نمی زنه و به هیچ بهاری تو زندانها تجاوز نمی شه!
باور ندارین؟ رو بسته های چی توز رو بخونین، شما هم به یقین عینی می رسین!
-------------------------------------------------
دوم اینکه:
روز افتتاحیه ی شرکت ما طوفان خیلی بدجوری اومد. یه ساعت مونده به مراسم باد و طوفان پرده افتتاحیه رو داغون کرد (با اینکه روز قبل چندین و چند بار همه چی رو چک کرده بودیم). به هر بدبختی بود یه "پرده آماده" گیر آوردیم و مراسم رو آبرومندانه برگزار کردیم. حالا سوالم اینه که ریاست جمهوری تشریفات نداره، سازمان عریض و طویل هسته ای چطور؟ موقع افتتاح باید چند نفری هن و هون کنن و با زور پرده افتتاح رو بکشن؟ (تو عکس معلومه تا حدی) آبروی هر چی تشریفات و روابط عمومی بود بردین به خدا!
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر