web 2.0

۲۰.۲.۸۸

شبهات درباره موسوی و پاسخهای نبوی

چهار سال اقتصاد و سیاست و صنعت و سایر جنبه های زندگی در ایران طعم وحشتناک تازیانهٔ ضعف و بی کفایتی را چشید. هنوز هم گویا برخی درس نگرفته اند. ابراهیم نبوی را دوست دارم، چون اگر چه آوارهٔ فرنگستان شده، منافع شخصی اش را بر منافع مردم داخل کشور که گرفتار مشکلات عدیده ای هستند ترجیح نمی دهد. مصاحبه او با اعتماد پاسخ بسیاری از سوالهایی است که این روزها در سطح جامعه و نیز در جامعهٔ مجازی ایرانیان مطرح می شود:
موسوی 20 سال پیش، موسوی امروز
به همان اندازه که آقاي کروبي و آقاي خاتمي و آقاي معين يا آقاي عبدالله نوري يا آقاي منتظري يا محسن مخملباف يا آقاي ابراهيم نبوي شبيه گذشته هستند، يعني در واقع هيچ شباهتي به لحاظ بسياري از باورها ندارد، اما چرا، شباهت هايي وجود دارد، معمولاً گذشت زمان چيزهايي را حفظ مي کند و چيزهايي را تغيير مي دهد. من از موسوي به خاطر آنچه بود، حمايت نمي کنم.
موسوی و خشونتهای دهه 60:
تندروي عليه جوانان يا جامعه در دهه 60 حاصل انديشه ميرحسين موسوي نبود. اين تندروي به عنوان يک خصلت انقلابي در جامعه وجود داشت و اتفاقاً وجه غالب جامعه بود. اينکه اين انقلابيون چرا در آن روزها انقلابي بودند و رفتارهاي خشونت آميز مي کردند، البته نه جاي دفاع دارد و نه اگر هم جاي دفاع داشته باشد من حاضرم از آن دفاع کنم، اما طبيعي است که در يک جامعه انقلابي يکي بزند، يکي بکشد، يکي ترور کند، يکي اعدام کند، چيزي که طبيعي نيست اين است که جامعه انقلابي پس از ته نشين شدن و آرامش افرادش اصلاح بشوند و بگويند که قصد مبارزه با خشونت دارند و عذر بخواهند و خودشان را درست کنند و اصولاً جريان اصلاح همين است.
جريان انقلابيگري يک جريان عمومي در سال هاي دهه 60 بود، چه در ميان روشنفکران، چه مذهبي ها، چه مدافعان حکومت و چه مخالفان آن، چيزي که امروز وجود دارد اين است که آدمي مثل من قبول مي کند در گذشته اشتباهاتي بوده و مي خواهد خودش را اصلاح کند، و دوستاني مثل آقاي احمدي نژاد و خانم فاطمه رجبي تازه فيل شان ياد سال 1360 کرده است و مي خواهند به انقلابيگري برگردند. دولت موسوي که دولت خشونت عليه جامعه نبود. دولت موسوي دولتي بود که جامعه ايران را در شرايط جنگي اداره مي کرد. اين دولت با تمام قدرت در کار اداره کشور بود. جريان طرفدار خشونت در آن روزها جريان راستگرايي بود که در سيستم قضايي حضور داشت و کاري هم به دولت نداشت. پدران خشونت آن روزها همين دوستاني هستند که امروز دارند جريان راست را اداره مي کنند.
تشابهات فکری موسوی و احمدی نژاد:
آقاي موسوي و احمدي نژاد در دو مورد نزديک به هم فکر مي کنند (تقدم عدالت براي حمايت از گروه هاي تهيدست، دوم تقدم استقلال کشور)؛ يکي شان مي تواند فکرش را عملي کند، آن يکي نمي تواند، به همين دليل آنها طرفدارش هستند. البته گفتم موسوي به آزادي، فرهنگ و خيلي چيزهاي ديگر اعتقاد دارد که آقاي احمدي نژاد ندارد. البته اين هم به قول بنيامين «بمونه» که آقاي احمدي نژاد مي خواهد اداي دولت موسوي را دربياورد، ولي موسوي خودش است.
انتخاب از میان کروبی و موسوی:
ز نظر من اين آقاي موسوي است که حاصل عمل تشکيلاتي اصلاح طلبان است، يعني عمل ائتلاف، انصراف، حمايت گروه ها، اجماع تشکل ها براي انتخاب او شکل گرفته، و اين براي من اهميت دارد.
من معتقدم بايد نظم سياسي داشته باشيم. اگر قرار است خاتمي به نفع موسوي انصراف بدهد، من به عنوان حامي خاتمي از موسوي حمايت خواهم کرد.
تحریم کنندگان خارج نشین:
وقتي شما در نيويورک زندگي مي کنيد يا در پاريس و قصد بازگشت هم نداريد خيلي اوقات حتي به نفع تان است کسي سر کار بيايد که اوضاع بدتر بشود. وقتي کسي معتقد است کسي بيايد که مردم بيشتر اذيت بشوند، مي خواهد مشکل شخصي خودش را حل کند و برايش اهميتي ندارد که 70 ميليون نفر چه بدبختي بکشند. اين جريان تحريم هم به نظر من تا حد زيادي به خاطر رفتن بوش و جريان تند ضدايراني و آمدن آقاي اوباما کمرنگ شده است. به نظرم تحريم انتخابات ديگر دليل بين المللي يا اجتماعي و سياسي ندارد، و بيشتر يک بازي شخصي براي برخي نيروهاي سياسي است که دچار بيماري بي مسووليتي سياسي هستند.
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر