web 2.0

۵.۹.۸۵

قصه های جهنمی (ج

1)

در تاکسی نشسته ای. تاکسی قراضه است. هر چند قدم، یک مانع سرعت گیر موجب تکان شدید تاکسی می شود. همراه با راننده تاکسی به زمین و زمان غر می زنی و به رئیس جمهور و کلیه سران مملکت فحش می دهی.

یک هفته بعد: رئیس جمهور به شهر تو آمده. از فرودگاه تا استادیوم محل سخنرانی در امتداد جاده می دوی. پای ده ها نفر را لگد می کنی. در استادیوم نیز چندین نفر را له می کنی و با آرنج دهان یک همشهری را پر خون می کنی تا به جایگاه نزدیک شوی و رئیس جمهور را از نزدیک ببینی.

آفرین! تو اصلاً ریاکار نیستی. اکنون تصویر تو با نیشی که تا بناگوش باز است، در تلویزیون نمایش داده خواهد شد.

2)

قسطت عقب افتاده. حقوق را دیر به حسابت واریز می کنند. تمام روز سر کار هستی و نمی توانی به بانک مراجعه کنی. شب، خسته و کوفته دنبال یک دستگاه خودپرداز می گردی. برق بانک خودت قطع است. سراغ بانک دیگر عضو شبکه همیشه خراب «شتاب» می روی. شبکه باز هم قطع است. دومی، سومی، چهارمی ... . خودت را خسته نکن ! باز هم باید دیرکرد سود 28 درصدی بانکداری اسلامی (!) را بپردازی.

balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر