web 2.0

۲۵.۶.۸۷

نگذارید این صدا خاموش شود

با یه لینک، اتفاقی به یه پست قدیمی از بامدادی رسیدم که در اون یکی از خوانندگان وبلاگ باب بحثی را باز کرده که خواه ناخواه شامل بسیاری از ما وبلاگنویسها می شود. بر خود لازم دیدم نکات زیر را در این باره یادآوری کنم:
1- ما وبلاگنویسها هیچ تعهدی نداده ایم و نمی دهیم که ضد حکومت باشیم. همانطور که قرار نیست جیره خور آن هم باشیم. ما شبیه به یک رسانه چنانچه عیبی ببینیم منتقد حکومت یا صاحب عیب خواهیم بود.
2- اگر واقعاً دولت یک کشور از مردم یک کشور جدا بود که ما چوب اشتباهات حکومتمان را از غرب و به ويژه آمریکا (و حتی گوگل) نمی خوردیم!
3- ما کارشناس سیاسی یا اجتماعی نیستیم. ما (تازه اگر کارشناسان ارتباطات بالاخره بپذیرند!) بخشی از بدنه رسانه ها هستیم. آنهم کمی شخصی تر؛ که این وجه دوم جسارتِ ارائه تحلیل های شخصی را به ما می دهد. کسی را هم مجبور به خواندنش نکرده ایم. این از بدیهیات آزادی بیان است.
4- اصلاً مگر موافقان و پیروان سران حکومت و چه می دانم انصار و بسیجیها در وب فارسی حق اظهار نظر ندارند؟ این با آزدی بیان منافات صد درصد دارد و ایده ای رادیکال است.
5- اگر مدتی طولانی در محیط وبلاگستان زندگی کنید به وضوح خواهید دید که عده ای از رانتهای دولتهای غربی استفاده می کنند و عده ای از رانتهای دولت خودمان. اما اکثریت بی طرفند و تنها تلاشی هر چند اندک در جهت اطلاع رسانی و گسترش دانایی دارند. من شخصاً افکار دو دسته اول را هم می خوانم. اگر چه بیزارم از اینکه روزی از آنها باشم. سخن نیک را باید دریافت و این ربطی به سمت و سوی گوینده ندارد. ضمناً احساس و برداشت من اینست که بامدادی جزو هیچ کدام از تحت الحمایه ها نیست (لااقل تا کنون بی شک نوشته هایش اینگونه بوده).
6- اگر چه به برخورد شدید با انسانهای رذلی مثل معاون دانشگاه زنجان اعتقاد دارم، اما سخن منطقی بامدادی درباره اقدام همراه با تفکر و صبوری در چنین ماجراهایی را در آن برهه کاملاً معقول می دانم. در این مملکت به اندازه کافی چوب اقدامات انقلابی را خورده ایم!
balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر