web 2.0

۶.۵.۸۷

از آمدن و رفتن تو سودی کو؟


تو آمدی رئیس! آمدی و سیلی از دلفینها به راه افتاد. آمدی و آدمهایت به زنهای تّمبان قری پول دادند تا به پیشوازت هلهله کنند. آمدی با زبانی پر از وعده و هر وعده که دادی مردمان فریاد برآوردند «دروغ است، دروغ است» و چه باک تا تیغ سانسور هست و هیچ تلویزیون و رادیویی این جملات را پخش نخواهد کرد. صحنه دست و پا زدن دلفینها را دیدی؟ دلفینهایی با نامه هایی در دست. کدامشان از شکست دهندگان اسکندر و تیمور و دلاوران جنگ هشت ساله نشان داشتند؟ به تو گفته اند همین گدا گشنه ها بیشترین کشته (به نسبت جمعیتشان) را در جنگ هشت ساله داشته اند؟ راستی کجای ولایت ما را دیدی آقای رئیس جمهور؟ آهان! یادم نبود که وقت نکردی یا حوصله ات نشد از مرکز استان اینطرف تر بیایی. یا شاید همان آیت الله درشت اندامی که کنارت ایستاده بود و استان را چهارقبضه در کنترل دارد اجازه نداد به گرمسیر بیایی؟
کاش یکی به تو می گفت همه شهرهای این استان فسقلی از بیداد مرکز استان متعصب، قبیله گرا و ناشایست سالارشان به فریاد آمده اند و کوس جدایی از استان می زنند. شهری که به خودت زحمت دیدنش را ندادی یک پنجم نفت صد و چهل دلاری ای را که به پشتگرمی آن عربده های مستانه سر می دهی تامین می کند؛ می دانستی؟
آمدی و رفتی و قصه همان خواهد بود. وعده کم کن، خربزه آب است. باز همه گره ها در یاسوج گره کور خواهند شد. باز همه چیز به باند و گروه و قبیله مرتبط خواهد شد. مردم بیچاره یاسوج در همان فقر و بیچارگی دست و پا خواهند زد. باز ملک حسینی هر چه بخواهد می کند. باز گچساران درآمد عربده کشی شما را تامین خواهد کرد و مردمش در بدبختی بیشتر فرو خواهند رفت. باز نام دهدشت در تمام جنوب مترادف فقر و نکبت و بدبختی خواهد بود.

balatarin
Delicious
Twitter

0 نظر:

ارسال یک نظر