web 2.0

۳۱.۴.۸۶

بنژو

حدودای ساعت 4:30 بعد از ظهر رفته بودم اتاق فاروق (همکارم). دیدم داره فنارسه بلغور می کنه. پرسیدم: « اینا چیه داری می گی؟ تب داری؟» گفت:« کلاس فنارسه می رم. آموزشگاه ت . نمی یای؟»

همیشه آرزو داشتم فنارسه یاد بگیرم. این آموزشگاه ت هم همونجاییه که قبلاً انگریزی درس می دادم و با رئیسش هم خیلی رفیقم. راستش انگریزی که تا حالا خیلی به دردم خورده. به قول انگریزا: « یه زبون تازه یه زنگی تازس. » اینه که فوری قبول کردم. دیروز بعد از کار تا 7:30 رفتیم فوتبال. بعد هم با فاروق یه سره رفتیم کلاس:«بنژو موسیو!» و همه چی از نو شروع شد. اصطلاح خر کیف شدن رو گمونم واسه همچین موقعهایی ساختن! و این یعنی انجام کار با برنامه ریزی بلند مدت! به هر حال ما هم باید از دولت نهم یه چیزایی یاد بگیریم خوب!

و اما ضد حال! خدا... نمی دونم چه نفرینی مناسب این شبکه ذغالی موبایلمونه. خطا خر تو خر شده بودن و هیچ جا رو نمی گرفتن. تازه هیچ کس هم نمی تونست باهات تماس بگیره. در نتیجه عیال ما بعد از دو ساعت تماس ناموفق حسابی شاکی بود و نگران. و ضد حال یعنی این که بعد از صدها بار شماره گرفتن شماره عیال رو بگیری و حالا قسم پیر و پیغمبر که بابا من بی گناهم تقصیر این پدر... . دست به قبض و قطعشون حرف نداره نامردا. اما دریغ از یه ذره خدمات. خدا وکیلی نسبت به سایر ملتا داریم تو عصر هجر زندگی می کنیم.

می گم حالا انگریزی و فنارسم غاطی پاطی نمی شه؟ کسی تجربه این رو داره؟ نکنه جواب انگریزا رو با فنارسه بدم و جواب فنارسه ها رو با انگریزی؟! وای خدا! حالا بعد یه مدت می تونم آثار ادبی بی نظیر فنارسه رو بخونم.

در پرانتز:

این دو کلمه فنارسه و انگریزی رو تا جایی که یادمه تو کتابای آل احمد خوندم.

balatarin
Delicious
Twitter

2 نظر:

Pazh گفت...

a new language is a new horizon.
wish ya success n luck :)

Pazh گفت...

a new language is a new horizon.
wish ya success n luck :)

ارسال یک نظر