web 2.0

۱۶.۴.۸۶

اردوی اصفهان2

ادامه ماجرای سفر اصفهان

شب اول را در اتوبوس به لطف عربده های بچه ها بیدار بودیم. بچه ها راهنمایی هستند و شرط معدل یا درسی برای آمدنشان نبوده. بعضی رفوزهای چند ساله اند و از بقیه درشت اندام ترند. جنوبی ها و به ویژه لرها و عربها تخس و زیر بار نرو هستند و بسیاری از این بچه ها هم از این قاعده مستثنی نیستند. کنترلشان خیلی سخت است اما به لطف خشن نمایی فعلاً از بین مربیان از من حساب می برند. در چهار اتاق تقسیمشان کرده ایم. اکثریت مطلق اوباش محترم را در یکی از اتاقها کنار هم گذاشته ایم تا کوچکترهای اردو از شرشان در امان باشند.

مربیها با خود من سه نفرند و اینجا دو معلم اصفهانی با تجربه هم به ما اضافه شده اند.

روز اول یک توپ گم کردند و یکی از درهای ساختمان را شکستند. دیشب از فرط خستگی تقرباً بیهوش شدم. صبح وقتی سراغ اتاقهای بچه ها رفتم شوکه شدم. همه چیز را به گند کشیده بودند. دو برادر که با هم آمده اند و هر دو حسابی شرند در متن خرابکاریهای دیشب بوده اند. اتاق اوباش که این دو هم در آنجا ساکنند به اتاقهای دیگر حمله کرده اند و بعد هم تا ساعت 4 نیمه شب توی سر و کله هم کوبیده اند و پیتزاهای مانده از شام را به هم پرت کرده اند. اتاقها درست مثل طویله شده بودند. صبحانه که خورند تفریح صبح را تا تمیزی کامل اتاقها تعطیل کردم. همه مجبور شدند در نظافت شریک شوند. وقتی اتاقها به شکل و شمایل محل زندگی انسانها درآمد با تراکتوری که این اصفانیهای خوش ذوق به شکل قطار درآورده بودند رفتیم کنار دریاچه مصنوعیِ داخلِ اردوگاه. قایق سورای به همراه کلی داد و بیداد! همین که به خوابگاه برگشتیم توپها را دادم بچه ها و خوابیدم.

چند روز بعد: خوشبختانه همه بچه ها را سالم از اردو برگرداندیم و به خانواده هایشان تحویل دادیم. همه چیز تقریباً به خیر گذشت. البته اگر یک هفته بی خوابی ما مربیان، توپ فوتبال گم شده، یک پتوی تکه پاره شده، یک دستشویی فرنگی شکسته و یک وانت کهنه پشت خوابگاه که تمام شیشه هایش خرد شده بود را به حساب نیاوریم!

balatarin
Delicious
Twitter

4 نظر:

چشمهایی که فکر می کنند گفت...

سید جان معلومه این فقط شرکتیهای اینجا نیستند که سر از تربیت بچه در نمی اورند و فقط به گمانشان پس انداختن و استیتمنت خانه بردن یعنی مرد خانه بودن،آنجا هم مرسوم است؟؟
بر خلاف گذشته شرکتیهای با کلاس بریم و بوارده آبادان که بچه هایشان از بهترین دانشگاههای آمریکا سر در آوردند ،نسل بعد از انقلاب شرکتیها خصوصاً طبقه متوسط و کارگری آن بسیار مزخرف از اب درآمده...

چشمهایی که فکر می کنند گفت...

سید جان معلومه این فقط شرکتیهای اینجا نیستند که سر از تربیت بچه در نمی اورند و فقط به گمانشان پس انداختن و استیتمنت خانه بردن یعنی مرد خانه بودن،آنجا هم مرسوم است؟؟
بر خلاف گذشته شرکتیهای با کلاس بریم و بوارده آبادان که بچه هایشان از بهترین دانشگاههای آمریکا سر در آوردند ،نسل بعد از انقلاب شرکتیها خصوصاً طبقه متوسط و کارگری آن بسیار مزخرف از اب درآمده...

متتی گفت...

آی گفتی ی ی ی

متتی گفت...

آی گفتی ی ی ی

ارسال یک نظر