دو تا از همکارا ارمنی هستن. گاهی به شوخی بهشون می گیم برادران اقلیت! گفتم :« فلانی واسه چی محل اسکانتون رو از بقیه جدا کردن؟ خودتون خواستین یا خودشون خواستن؟»
گفت: « حاجی فلانی یه شب تو خوابگاه ما بود. می شناسیش که؟ همون که جانماز آب می کشه! نصف شب تشنش شد، رفت سر وقت یخچال. شیشه آب رو برداشت و بین خواب و بیداری تا جرعه آخرش رو سر کشید. یهو اون آخرا حس کرد آبه یه مزه و بوی بدی می ده. بعدش هم که قشقرق شد دیگه!»
-« چی بود؟ باز هم عشقت آبجو؟»
-« نه بابا عرق سگی بود و لامصب نفهمید!»
-« بعدش چی شد؟»
10 نظر:
جای شکرش باقیه نداد شلاقشون بزنند
یا به جرم توطئه برای براندازی یک حاجی ببرنشون هتل اوین
جای شکرش باقیه نداد شلاقشون بزنند
یا به جرم توطئه برای براندازی یک حاجی ببرنشون هتل اوین
سید عزیز دوستان عزیز ارمنی اگه هم خونه ای خواستن اینجا تعداد بیشماری متقاضی هست!!
سید عزیز دوستان عزیز ارمنی اگه هم خونه ای خواستن اینجا تعداد بیشماری متقاضی هست!!
اين لينك رو يه سر بزن و مطلب پنجمش رو بخون:
http://faryadbseda.blogspot.com/2007/05/5-1-2-httpshafieyan.html
اين لينك رو يه سر بزن و مطلب پنجمش رو بخون:
http://faryadbseda.blogspot.com/2007/05/5-1-2-httpshafieyan.html
خیلی بانمک بود
خیلی بانمک بود
آقا اين قضيه فيلتر چيه؟
من كه از همه جا راحت بلاگمو باز مي كنم
آقا اين قضيه فيلتر چيه؟
من كه از همه جا راحت بلاگمو باز مي كنم
ارسال یک نظر