web 2.0

۲۲.۱.۸۶

مُردیم از سرخوشی


چنان مستم که ليم ليم ليم لالام لام

ديديم ديم ديم، ديديم ديم ديم، دادام دام

پریروز خواستم از جشن هسته ای بنویسم، اما از آنجا که این موضوع برای بزرگان مملکت ناموسی شده و به صلاح ما داخل نشینان وبلاگستان است که در چنین مواقعی خفقان بگیریم، زبان در کام گرفتم و هیچ نگفتم. اما بی فایده است. نمی شود! آدم اشکِ پر احساسِ رئیس جمهورش را ببیند و سکوت کند؟ او گریست و بسیاری از مردمش هم در آن روز گریستند. خانوادهٔ معلمهای بی ارزشی که هر چه داریم مدیون آنان هستیم و لابد سزاوار میله های زندانند! خانوادهٔ زنان دربندی که حقشان را می خواستند و دیگر هیچ (سرزمینی داریم پر از الیور توییست)! و حتی سلیمان کارگر بیچاره ای که می شناسم و سه ماه است حقوق نگرفته و در نان دادن خانواده اش وامانده!

اما چه باک، ما هسته ای می شویم. چشم دشمن درمی آید از این همه توانایی و بزرگان برجای مصدق بزرگ در تاریخ خواهند نشست! پس سر هسته ای سلامت!

balatarin
Delicious
Twitter

4 نظر:

علی گفت...

ما که نفهمیدیم خبر خوش چی بود اگه تو فهمیدی ما رو بی خبر نذار

علی گفت...

ما که نفهمیدیم خبر خوش چی بود اگه تو فهمیدی ما رو بی خبر نذار

متتی گفت...

راه اندازی 3000 تا سانتریفیوژ(اگه راست باشه)

متتی گفت...

راه اندازی 3000 تا سانتریفیوژ(اگه راست باشه)

ارسال یک نظر