web 2.0

۲۳.۱۰.۸۵

در پی پرتقال فروش

تا گوشهٔ رینگ

سخنرانی بوش ختم کلام بود. توافقات پشت پرده انجام شده. دلارهای نفتی از زیر دشتاشه ها درآمدند و به جیب خروس جنگی های نئوکان سرازیر شدند. از آنجا که خاور میانه مشکل دیگری جز هلال شیعی ندارد و با در هم شکستن این هلال عراق آباد و آرام می شود(!)، ایران سیبل می شود.

البته این پازل چندان هم کامل نیست. هدف مورد نظر باید با شلوغ کاری در پی اتم بازی باشد تا امنیت جهانی به خطر بیفتد، موضع گیریهای رادیکال و سخنرانیهای آتشین داشته باشد و مقامهای نظامی و سیاسی آن ادعای ابرقدرت منطقه ای بودن داشته باشند، دوستان و حامیان نزدیکش کشورهای منزوی کمونیستی مثل کوبا و ونزوئلا و بلاروس و غیره باشند، از گروه های خشنی مثل صدر حمایت کند و خلاصه با افراد و اعمال فوق نیاز به هیچ دشمنی نداشته باشد! از قضا همه این موارد کاملاً جفت و جور است و هر اقدام و اتهامی را به چنین کشوری می تواند چسباند.

در این بین ممکن است اسناد و مدارکی وجود داشته باشد یا افرادی مدعی باشند که حامی اصلی تروریستهای عراق دلارهای سعودی و فتواهای وهابی است. یا مثلاً بمبگذاری انتحاری نیاز به پشتوانه اعتقادی بسیار قوی و اعتقادات رادیکالی دارد که تنها از حضرات وهابیِ موردِ حمایتِ شاهزادگان عرب حاشیه خلیج فارس برمی آید. ولی به قول قائم مقام جنگ را سه چیز پیش می برد. اول پول که می دهند، رای قانونی می خرند. دوم پول که دستگاه های تبلیغاتی را بسیج می کنند. و سوم پول که لابی ضد ایرانی در آمریکا فعال شود.

بیچاره آنکه در موضع ضعف قرار بگیرد! کافی بود روسها به قیمت درلا برادریشان را همچون همیشه بشکنند و چینیها به قیمت لباسهای ارزان قیمتشان ما را بفروشند تا نگاه جامعه جهانی به طور کامل نسبت به ما عوض شود.

جنگ دیپلماتیک شروع شد. آمریکا از موضع قدرت همه را تحت فشار قرار می دهد تا دامنه تحریمها را گسترش دهد. بیانیه های آتشین پشت سر هم صادر می شوند. برادران حاشیه خلیج فارس فرصت به دست آمده را برای خرد کردن برادرِ بزرگترِ عجمشان هرگز از دست نخواهند داد. دولت بوش گناهکار خوبی برای تمام بی کفایتی ها، شکست ها و ناتوانی هایش یافته! برای آنها مطلوب است یافتن پرتقال فروش و بدین ترتیبما گام به گام به گوشه رینگ نزدیک تر می شویم.

چند سئوال ذهنم را بد جوری مشغول می کند:

آیا راهی منطقی و دیپلماتیک برای برون رفت از از این مهلکه پیش بینی شده؟

آیا واقعاً دوستانی مطمئن تر از روسیه و سوریه و کمونیستها پیدا نمی شود؟

حمایت از افرادی مثل هنیه و صدر و نصرالله چه فایده ای برای ملت ما یا ملت خودشان داشته؟

آیا جداً نمی شود مسئله هسته ای را مثل دوران خاتمی با دیپلماسی و میانه روی و به دور از جنجال و هیاهو پیش برد؟

آیا انرژی هسته ای به این همه مصیبت برای ملت می ارزد؟

balatarin
Delicious
Twitter

2 نظر:

حاجی کنزینگتون گفت...

سید جان جواب سوالات استفهامی تو که خودت بلدی ولی راجع به پازل، نه تقریبا کامله. دولتهای عربی راضی اند، افکار غربی هم ظرف یه هفته شستشوی مغزی می شه.

حاجی کنزینگتون گفت...

سید جان جواب سوالات استفهامی تو که خودت بلدی ولی راجع به پازل، نه تقریبا کامله. دولتهای عربی راضی اند، افکار غربی هم ظرف یه هفته شستشوی مغزی می شه.

ارسال یک نظر